ما ریشه‌ در تاریخ داریم: گزارشی از رونمایی کتاب “سرخ و سیاه”

۹۶/۰۸/۲۰

حالا دیگر سال‌هاست که وقتی از کتاب‌های تخصصی صنعت تبلیغات سخن می‌گویم، نام انتشارات سیته بی‌هیچ لکنتی به زبان می‌آید. انتشاراتی که البته مدتی است در کنار کتاب‌های مرجع و آموزشی تبلیغات، هر از گاهی کتاب‌هایی مرجع پیرامون تاریخ تبلیغات ایران را منتشر می‌کند. اول مجموعه‌ی ۶ جلدی ۲۳۰ سال تبلیغات بازرگانی در مطبوعات فارسی زبان (که سه جلد آن تا کنون منتشر شده) و حالا کتاب درخشان “سرخ و سیاه.”

سرخ و سیاه

درباره‌ی کتاب

نوزدهم آبان ماه ۱۳۹۶، گالری سهراب و کافه تبلیغات پذیرای جمعی از پیشکسوتان و اهالی تبلیغات بود تا رونمایی کتاب “سرخ و سیاه” کتاب تازه‌ی نشر سیته را جشن بگیرند. در کنار رونمایی از این کتاب ارزشمند، نمایشگاهی نیز از آثار اصلی منتشر شده در این کتاب در گالری سهراب برپا شده است.

کتاب سرخ و سیاه کتاب مرجع و نفیسی از آگهی‌های تبلیغاتی است که  از اواخر دهه‌ی ۳۰ تا ۵۰ شمسی در روزنامه‌های کیهان و اطلاعات منتشر شده است. عنوان کتاب «سرخ و سیاه» از آن رو برای کتاب انتخاب شده که آگهی‌های آن دوره در روزنامه‌ها در دو رنگ سرخ و سیاه منتشر می‌شدند.

بخشی از کتاب سرخ و سیاه

این مجموعه که بخشی از آرشیو ارزشمند انتشارات سیته را شامل می‌شود، عموما خروجی‌های آژانس آوازه است که با تلاش آقایان امرالله فرهادی، ابراهیم حقیقی و مرتضی کاتوزیان منتخبی از آن‌ها گردآوری شده و نیز شامل مقدمه‌ای از ناشر و مطالبی از محسن میرزایی،‌ ابراهیم حقیقی، مرحوم حسن نوری، کامران کاتوزیان، امرالله فرهادی و مجید بلوچ  است.

این کتاب در حدود ۲۴۰ اثر از مجید بلوچ، آلکس گورگیز، نظام مرتضوی، مرحوم حسن نوری، مرتضی کاتوزیان، عبدالله فرهادی و… را شامل می‌شود. کتاب سرخ و سیاه تقریباً ۲۳۰ صفحه، در قطع رحلی و سه رنگ است که آقای رضا عابدینی هم طراحی آن را بر عهده داشته است.

مراسم رونمایی

در این مراسم که بخش اول آن در گالری سهراب برگزار شد، ابتدا آقای شاهین ترکمن مدیر ارجمند انتشارات سیته نکاتی را پیرامون کتاب و روند انتشار آن بازگو کرد و سپس آقایان امرالله فرهادی و استاد محسن میرزایی صحبت‌های کوتاهی پیرامون این کتاب و اهمیت انتشار آن و آثاری از این دست داشتند.

استاد بلوچ، استاد میرزایی، آقای ترکمن، استاد فرهادی

در ادامه از استاد مجید بلوچ و آقای مرتضوی گرافیست پیشکسوت تقدیر شد و حاضران مدتی را به گپ و گفت و بازدید از نمایشگاه پرداختند. پس از آن به مناسبت تولد استاد بلوچ، جشن تولدی با حضور دوستان و همکاران ایشان در کافه تبلیغات برگزار شد. فضای این مراسم بسیار حرفه‌ای و در عین حال صمیمی بود و فرصتی مغتنم برای اهالی تبلیغات بود که به بهانه‌ی آن دیداری تازه کنند.

اهمیت سرخ و سیاه

کتاب‌های مانند سرخ و سیاه، علاوه بر اهمیت‌شان در گردآوری و ارایه‌ی آًثار ناب تاریخ تبلیغات ایران، به یک نکته‌ی مهم و احتمالا مغفول اشاره می‌کنند: تاریخ ۲۳۰ ساله‌ی صنعت تبلیغات ایران.

در میان تبلیغات بد و خوبی که به شکل روزمره از طریق رسانه‌های سنتی‌ و تازه با آن‌ها مواجه هستیم، ریشه‌های این صنعت کمتر به خاطر می‌آیند. زمانی که نخستین قوانین صنعت تبلیغات در ایالات متحده تدوین می‌شد، اولین آگهی‌های ایرانی در روزنامه‌ی وقایع اتفاقیه منتشر می‌شدند. سال‌ها پیش از تاسیس کشورهایی مثل کانادا، صنعت تبلیغات در ایران حضور داشت و خصوصا از طریق نشریات روزهای درخشانی را پشت سر می‌گذاشت.

بسیاری از بزرگان این رشته، نه در زمینه‌ی تبلیغات تحصیل کرده بودند و نه حتا نام بسیاری از کارهایی که انجام می‌دادند را به طور دقیق می‌دانستند. با این وجود آثاری که خلق کرده‌اند و تاثیری که در رشد صنعت و تجارت ایران داشته‌اند، حیرت انگیز است.

نمایشگاه آثار سرخ و سیاه در گالری سهراب

این روزها که شاهد رشد روزافزون در کمیت خروجی‌های تبلیغاتی هستیم، ابزار روز را در اختیار داریم و کتاب‌ها و مقالات آنلاین فراوانی در اختیار ماست، شاید بد نباشد گاهی نگاهی به عقب بیاندازیم و ببینیم چرا دیگر خیلی خبر از این همه شجاعت، شوریدگی، طنازی،‌ آراستگی و “شورشی بودن آوانگارد” در خروجی‌هایمان نیست. این همه کپی، تکرار، محدودیت‌های خودخواسته در ایده و اجرا و دست به عصا حرکت کردن از کجا می‌آید؟

کتاب سرخ و سیاه در کنار کتاب ارزشمند “۲۳۰ سال” به ما این قوت قلب را می‌دهد که ریشه در تاریخی پربار داریم. امروز حتما نباید لحظه‌ای به عقب برگردیم، اما باید با نگاهی دقیق به گذشته شجاعت، شوریدگی، طنازی، آراستگی و پیشرو بودن را سرلوحه‌ی حرکت خود قرار دهیم.

با این همه ابزار و رسانه، حیف است اگر میراث‌دار خوبی برای آیندگان این حرفه نباشیم.

انتشار در شبکه های اجتماعی
ce

نظرات شما

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

  1. ماندانا آینه چیان
    پاسخ ۲۰ آبان ۱۳۹۶

    از درست ترین زاویه ممکن به این داستان پرداختید؛ سپاس 🙂