“من نباید کاری رو که میخوام انجام بدم، چون قبلا انجام شده”. عجب مزخرفی!
این ذهنیت رایج وجود دارد که افراد خلاق تمایل دارند خود را از ساختن چیزهایی که میخواهند دور کنند. بیایید آن را ذهنیت “قبلاً انجام شده” بنامیم. این ذهنیت جایی به چشم میآید که شما به ایدهای برای یک پروژه میرسید، حسابی ذهنتان با آن درگیر میشود و بعد ناگهان وقتی که درمییابید ایدهای که شما تا ۳ ثانیه قبل نسبت به آن شور و هیجان داشتهاید قبلا خلق شده، قلبتان فرو میریزد و سپس آن را کنار میگذارید.
منظورم این است که اگر چنین چیزی هرچند وقت یک بار اتفاق بیافتد، شکست بزرگی نخواهد بود، اما این چیزی است که در حقیقت به طور پیوسته بسیاری از افراد خلاق را از خلق چیزها باز میدارد و این نه تنها به دلیل ترس از زائد و فاقد اصالت بودن کار است، بلکه ترس اینکه به پای نسخه مشابه نرسد نیز وجود دارد.
اگر این مشکل شما را نیز درگیر خود کرده، باید این ویدئوی زک راملان را ببینید. وی پیام الهامبخشی را برای کسانی که با اخطار ذهنیت “قبلا انجام شده” مواجه شدهاند، ارائه میدهد.
وقتی اولین بار به عنوان فیلمساز کار خود را شروع کردم، فیلمنامه مینوشتم و چپ و راست ویدئو و فیلم کوتاه میساختم. در واقع، بیشتر آثار من در سال اول کاری من ساخته شد. و بعد شک و تردید در آن ریشه دواند. “اگر تمام کارهایم مزخرف باشد چی؟” “اگر مردم کار من را ببینند و فکر کنند من مزخرفم چی؟” “اگر من مزخرف باشم و هر چیزی که انجام میدهم، مزخرف باشد و هرگز نتوانم هیچ کاری جز کار مزخرف انجام دهم چی؟” واضح است که این زمان، دوره بسیار مزخرفی در زندگی خلاق من بود.
من هر روز یک ویدئو و هر چند ماه یک بار یک فیلم کوتاه میساختم تا بکوشم صحنهای واحد از یک فیلمنامه را تکمیل کنم، هرچند میدانستم که قرار نیست به اندازه کافی خوب باشد. جاهطلبی من، همانطور که راملان کاملا به آن اشاره میکند، ناشی از نبود اعتماد بهنفس من بود، اعتماد به نفسی که از توانایی من برای “اصلی بودن” به وجود آمده بود، و با این همه من همچنان تخیلاتم را تقریبا در هر فیلم، کتاب و نقاشی که میدیدم، به جا میآوردم.
“جاه طلبی و بلندپروازی ناشی از عدم اعتماد به نفس است.”
و بعدها، در یک روز باشکوه در دانشگاه، یکی از اساتید نویسندگیام از من خواست چیزی بنویسم – یک اقتباس. او گفت “هر داستان کوتاهی را که دوست داری انتخاب کن و بر اساس آن یک فیلمنامه بنویس. از تمام دیالوگها، کنشها و شخصیتها استفاده کن. هیچ چیز جز قالببندی را تغییر نده.” این تکلیف به من کمک کرد تا از ذهنیت ” قبلاً انجام شده” خود خلاص شوم، زیرا این ماجرا قبلا عینا انجام شده بود، و من حتی اجازه نداشتم آنچه را که فکر میکردم اصالت خودم است به آن اضافه کنم. هیچ فشاری برای فرع نبودن وجود نداشت – من باید فرعی میبودم. پس از اتمام پروژه، مانند وقتی که هانتر اس.تامپسون داشت گتسبی بزرگ را تایپ میکرد، میدانستم چه حسی دارد که داستان خوبی بنویسی.
اما حتی اگر تلاشی برای اقتباس یک داستان یا هر روش دیگری برای برانگیختن خلاقیت نکنید، بهترین راه برای غلبه بر شک و تردید، کار کردن است. انجام این کار از زیاد فکرکردن در مورد آن بسیار مؤثرتر است، و در نهایت پروژهی کوچک و خوبی نیز به عنوان پاداش به دست خواهید آورد. علاوه بر این، تا زمانی که شما به آنها حیات نبخشیدهاید و آنها را به دنیا نیاوردهاید، هرگز نخواهید فهمید کدام یک از ایدههایتان واقعا کار میکند. و زمانی که ایدهها به ثمر برسند، بله، ممکن است که دیگران آنها را تحویل نگیرند، اما اگر این کار را برای خودتان و با عشق خالص آفرینندگی انجام دهید، پس پاداش خود را هم دریافت کردهاید.
نویسنده: V Renée، سایت No Film School
مترجم: آرزو کاشانی راد