پیش درآمد نخست:

سال‌های نخست نوجوانی، در کتاب نیرنگستان صادق هدایت می‌خواندم که از نشانه‌های آخرالزمان این است که می‌توان تمام دنیا را در تخم مرغی جای داد، بدون آنکه دنیا را کوچک کرد یا تخم مرغ را بزرگ؛ امروز تمام دنیای من – اطلاعات، ارتباطات، احساساتم… – همه در یک گوشی همراه جای گرفته؛ با کمی اغماض درباره تفاوت شکل گوشی همراه با تخم مرغ و با درنظر گرفتن جرم و وزن مشابه، به هوش پیش‌بینی کننده آفرین می‌گویم؛ و اگر منظور از زمان همان “عصر” باشد، عصری تمام شد و عصری دیگر آغاز گشت؛ اختراع تکنولوژی‌های نوین، آخرالزمان عصری بود که پیشگو در آن می زیسته.

پیش درآمد دوم:

قراردادی به نام زبان بشر، شاید از یک آوا آغاز شد، آوایی برای هشدار به نفر پشت سر که: “مراقب سرت باش، اینجای غار استلاگتیت داره”!

در طول هزاران سال این آواهای کاربردی توسعه یافته و تبدیل به زبان شد و بعد از فروپاشی برج بابل، تبدیل به زبان‌ها! زبان‌هایی که گاه در کنار هم و گاه در انزوا رشد و نمو کرده و برخی به آنچنان غنایی رسیدند که به ابزاری در دست فردوسی‌ها و شکسپیرها تبدیل شدند برای انتقال دقیق عمیق‌ترین احساسات و مفاهیم؛ تعدد واژگانی که در زبان‌های زنده دنیا برای بیان هر مفهوم وجود دارد، و در عین حال تفاوت‌های ریز همین واژگان، که باعث می شود اهل قلم یکی را انتخاب و دیگری را کنار بگذارد، نشان دهنده لزوم فراگیری درست زبان مادری یا هر زبان دیگریست که برای ارتباط با دیگران به کار می گیریم.

و اما اصل مطلب:

این موج تکنولوژیک، موج عظیمی است که آمده تا عصر نوینی را شکل دهد، اما تنها کسانی رنگین‌کمان را خواهند دید که سوار کشتی شناور بر موج شده باشند.

اگر روزی مسئله بشر “انتقال اطلاعات” بود، امروز مسئله “چگونگی انتقال اطلاعات” است. از یک سو ما به یمن پیشرفت‌های تکنولوژی، می‌توانیم به جای رفت و آمد روزانه تا دفتر کار و ایجاد ترافیک و دردسر برای خود و دیگران، در کلبه الکترونیک‌مان بنشینیم، کار کنیم، فایل‌ها را برای همکاران یا مشتریان بفرستیم، جلسه‌های آنلاین برگزار کنیم، و حتا به صورت مشترک و همزمان به فایل توفان فکری یا کنترل پروژه دسترسی داشته و آن را تغییر بدهیم، بدون آن که بابت استفاده اعضای تیم پروژه از ویرایش‌های متفاوت یک فایل و پیامدهای مخرب آن نگرانی داشته باشیم. از سوی دیگر، حرکت به سوی مینیمال شدن زبان ارتباطی، به خصوص با استفاده از نشانه‌های تصویری که در شبکه‌های اجتماعی باب شد، و عادت کردن ما به این زبان جدید، اکنون تبدیل به آفتی شده برای کسب و کارها که با مثال توضیح خواهم داد:

– فهرست زمان‌های پیشنهادی برای برگزاری جلسه را برای اکانت تلگرام مشتری حقیقی یا حقوقی ارسال می‌کنی و البته آگاه هستی که پیام‌رسان تلفن نیست که یا بوق اشغال بزند یا در همان زمان کسی پاسخگو باشد، و انعطاف‌پذیری زمانی دو طرف برای پیام گذاشتن و پاسخ دادن را جز مزایای این روش برقراری تماس می‌دانی؛ بعد از مدتی کسی که نمی‌دانی آیا منشی شرکت است یا مدیر دفتر مدیرعامل یا خود ایشان، یک علامت لایک ارسال می‌کند و تمام! ناگزیر باید توضیح واضحات بدهی و از شخص آن سوی خط بخواهی که مشخص کند دقیقن کدام یک از زمان‌های پیشنهادی مورد موافقت قرار گرفته؛ و چه بسا پاسخ این پرسش را روز بعد دریافت کنی در حالی که برنامه‌ریزی سایر کارها و قرارهایت بستگی به این پاسخ دارد؛ مینیموم دقت و پاسخ مینیمال یکی از طرفین، ماکزیمم اتلاف زمان را برای طرف دیگر در پی دارد. یا اینکه می‌بایست تمام امکانات موجود بر بستر اینترنت را ندیده گرفته و به تلفن متوسل شوی که معلوم نیست در آن زمان امکان صحبت با مخاطب موردنظر وجود داشته باشد؛ زمان و تمرکزی که برای تماس دوباره از دست می‌رود.

– فایل استراتژی برند را برای مدیرعاملی که چند دقیقه پیش از مرسدس اس 500 پیاده شده می‌فرستی و در پاسخ استیکر قیافه متفکر کارل مارکس را دریافت می‌کنی! احساس سرخوردگی پیش از اجرای پروژه، مانند نیتروژن مایع در رگ‌هایت می‌دود، می‌دانی که برای اجرای برندینگ داخلی نمی‌توانی تا محدوده انتخاب‌های شخصی مدیرعامل پیش بروی، و با این میزان از توجه مدیرعامل به هویت سازمان، هرچه که رشته‌ای در عمل پنبه خواهد شد. صحبت بدبینی و خوش بینی نیست، صحبت دیدن مو و پیچش آن است.

– اتود لوگو را که طراح بر اساس بریف تهیه کرده برای مشتری می‌فرستی و از وی می‌خواهی نظرش را بگوید. یک احتمال آن است که ایموجی خوشحال با چشم‌هایی به شکل قلب سرخ دریافت کنی و دیگر هیچ؛ مشتری توانایی بررسی دقیق، مقایسه با بریف، استدلال و استنتاج منطقی و بیان دقیق و واضح منظورش را ندارد که بگوید کدام وجه از کار را می‌پذیرد و کدام را نه، و متاسفانه با توسل به استیکر و ایموجی، همان حداقل توانایی بیان را هم از دست داده؛ چیزی که ربات گوگل روز به روز بهتر فرا می‌گیرد؛ تعجبی ندارد و شاید حتا ایده‌آل هم باشد که به زودی مدیریت سازمان‌ها را به ربات ها بسپاریم و از برگزاری جلسات پربار و گفت و شنودهای منطقی لذت ببریم. یک احتمال دیگر آن است که با صورت سرخ و برافروخته از خشم ایموجی کوچکی روبرو شویم که با همه کوچکی، ابتدا به ما شوک احساسی می‌دهد و سپس به چالش منطقی می‌کشد که آیا کار کردن با کارفرمایی که یا از روی بی‌اتیکتی یا بی‌فکری، به جای واژگان مناسب از یک ایموجی بچه‌گانه استفاده می‌کند برای اعصاب و رزومه‌مان مفید است؟ یا آیا من به عنوان مشاور یا طراح آنقدر بی‌صلاحیت هستم که با خطایی بزرگ در درک پروژه خود را در معرض خشم کارفرما قرار داده و اعتماد او را از خود سلب کرده‌ام؟ پس از این روابط کاری با این کارفرما چگونه پیش می‌رود و چه باید بکنم؟ در حالی که منظور کارفرما از ارسال این ایموجی چنین بوده: “نه، این طرح را نمی پسندم/مطابق بریف نمی‌دانم، منتظر سری بعد اتودها هستم”.

متاسفانه در دو دهه اخیر، دو مقوله تکنولوژی ارتباطی و مهارت‌های زبانی ما، به جای آن که هم راستا و در کنار یکدیگر توسعه پیدا کند، در دو جهت متضاد حرکت کرده؛ ارتباطات آسان، اما مهارت‌های زبانی ما کم شده؛ پس تا دیرنشده، می‌بایست استفاده از استیکرها و ایموجی‌ها را برای روابط کاری و حساس متوقف کرده یا به حداقل برسانیم؛ حتا استفاده از واژگان و ارتباط نوشتاری، به دلیل نداشتن لحن، می‌تواند سوتفاهم‌های بزرگی را ایجاد کرده و بر هویت و کسب و کار ما اثرات نامطلوبی بگذارد، چه برسد به استفاده از تصویر که همیشه وابسته به متن و توضیح کلامی است. همچنین باید توانایی و مهارت خود را برای استفاده از زبان، و امکانات این پروتکل جامع و اساسی بالا ببریم، دایره واژگان‌مان را توسعه دهیم، تمرین کنیم آنچه که در فکرمان هست را بگوییم و بنویسیم. نیروی کار بدون توانایی برقراری ارتباط صحیح، پتانسیلی است که هرگز منفعتی را نصیب کسب و کار نخواهد کرد. حضور مدیران فاقد مهارت بیان به زبان مادری در فضای کسب و کار، صدمه‌ای است که والدین و سیستم آموزشی بی‌توجه به درس انشا به بدنه کار و اقتصاد کشور وارد کرده‌اند. برای نوشتن باید خوب خواند، برای خوب خواندن باید تمرکز داشت؛ تمرکز، تفکر، خواندن، بیان کردن و نوشتن، حلقه گم شده کسب و کارهایی است که می‌توانست شکوفا شود و رونقی به اقتصاد و بازار کار بدهد، اما نداد.

امکانات تکنولوژی‌های اطلاعاتی و ارتباطی، پتانسیل‌هایی است که برای رسیدن به توسعه پایدار اقتصادی در دسترس ما قرار گرفته، اما اگر به ضرورتهای فرهنگی و توانایی‌های ارتباط زبانی، بی‌توجهی کنیم، به زودی و با خروج آخرین نسل مسلط به زبان و بیان از بازار کار، شاهد آوار نتایج این ضعف بر کسب و کارها و روابط اجتماعی‌مان خواهیم بود.

ماندانا آینه‌چیان / مشاور برند

به اشتراک بگذارید:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *