چقدر عالی میشد اگر هر کدام از ما دستورالعملی اخلاقی برای انجام کارهایمان داشتیم و به آن پایبند میماندیم. Kevin Whipps، به این امکان فکر کرده و ده فرمان اخلاقی برای طراحان نوشته. این ده فرمان، ماه گذشته در reativemarket منتشر شد.
اخیراً، در مورد اخلاقیات و استانداردها تحقیقات زیادی کردهام و به این فکر افتادم که چطور میشود آنها را در مورد طراحان به کار گرفت. ما هر کدام از جاهای مختلفی میآییم و در راه همینطور برای خودمان، نسبت به همه چیز، نظرهای متفاوتی میسازیم. گاهی هم مرتکب اشتباهاتی میشویم مثلاً، فقط برای پول، کارهایی را قبول میکنیم که حدود اخلاقیمان را تهدید میکنند. من فکر میکنم ما باید سیستمی اعتقادی ایجاد کنیم و همه به آن پایبند بمانیم. دقیقاً همان کاری که در اینجا انجام دادم.
10 موردی را که به نظرم باید بخشی از اخلاق کاری طراحان باشد گردآوری کردم. ده تا. ده عدد خوبیست! شاید بتوانیم اسمش را بگذاریم ده فرمان اخلاقی طراحان، چطور است؟ نمیدانم، بهتر است بیشتر روی این عنوان کار کنم، علیالحساب شما این فهرست دهتایی را بخوانید تا بعد.
نباید دزدی کنم.
میدانم، میدانم، هنرمندهای خوب کپی میکنند؛ هنرمندهای عالی میدزدند. من هم قبلاً این را زیاد شنیدم. اما، دزدیدن برخی از اجزای یک اثر برای الهام گرفتن، خیلی فرق میکند با دزدیدن قالبی آن اثر.
ما میتوانیم از همه جا الهام بگیریم، وقتی اثر یکی دیگر را میبینیم خیلی امکانش زیاد است که با خودمان بگوییم: «تور رو خدا ببین! چی میشد من هم میتوانستم کاری شبیه به این خلق کنم؟» ولی اگر تصمیم بگیریم آن ایده را به نام خودمان بفروشیم، دزدی کردیم. این همان مرز اخلاقی است که هیچ وقت نباید ازش عبور کنیم.
ولی بعضی وقتها ممکن است، اشتباهی هم رخ بدهد. مثلاً من چیزی را طراحی کردهام که فکر میکردم فقط مال خودم است ولی متوجه شدم ناخودآگاه از تصویری در پینترست یا جایی دیگر الهام گرفتهام. وقتی متوجه چنین چیزی میشوم، از طراح اصلی عذرخواهی میکنم و کار روی آن طرح را به کلی کنار میگذارم. اما اگر هیچ تماسی با طراح اصلی اثر نگیرید، دارید اشتباه بزرگی میکنید.
سفارشها را به موقع تحویل میدهم.
من از بدقول بودن متنفرم. کسی دارد این را میگوید که خودش خوب میداند خیلی از شبهای قبل از موعد تحویل کار، در محل کار به خواب رفته. اما اقرار میکنم این رفتار حرفهای نیست. باید کارها را در زمان کافی تحویل بدهم و حتی زمانی را هم برای اینکه مشتریها برای رسیدگی به کارهایشان داشته باشند، در نظر بگیرم.
این برای شما احترام میآورد، الان توضیح میدهم چطور. شما میخواهید با مشتریان خود با احترام رفتار کنید و در عوض احترام ببینید. وقتی به زمان تحویل کار تعهد جدی داشته باشید دقیقاً همین کار را انجام میدهید. و یادتان باشد، اگر در شرایطی قرار گرفتید که فکر میکنید نمیتوانید کار را به موقع تحویل بدهید هرچه سریعتر مشتریتان را در جریان قرار بدهید.
با طرحهایم به هیچکسی آسیب نمیرسانم.
تا حالا یک صندلی خراب داشتید؟ صندلیای که طراحی ضعیفی داشته باشد کمر شما را داغون میکند، اتفاقی که قبلاً خیلی برای من افتاده. یکی آن صندلی را طراحی کرده و طرحش من را در رنج و عذاب قرار داده. کی دلش چنین چیزی را میخواهد؟
فکر نمیکنم کسی از قصد دلش بخواهد که طراحی ضعیفی داشته باشد، ولی گاهی اوقات، با تیمهای بیبرنامه و کارهای باری به هر جهت نتایج ضعیفی میگیریم. وقتی آشپزهای زیادی در آشپزخانه باشند، غذا چیز جالبی از آب درنمیآید، این در مورد طراحی هم صادق است. هیچ وقت خودتان را گیر نیندازید و اگر دیدید در تیم، جایی از کار میلنگد حتماً در موردش صحبت کنید. همین است که میتواند بین یک کار با کیفیت و کمر درد تمایز ایجاد کند.
برای همه طراحی میکنم، نه فقط عدهای.
چند وقت پیش رفته بودم به مرکز پشتیبانی تلفنی و برای خودم بین میزهای کارمندان پاسخگو قدم میزدم که متوجه شدم صفحۀ نمایش یکی از کارکنان واقعاً عظیم است- فکر کنم حدود 32 اینچ- و به طرز عجیبی زوم شده بود. وقتی بیشتر دقت کردم متوجه شدم کارمند پاسخگو چشمان خیلی ضعیفی دارد. دیگر نپرسیدم چرا و چطور فقط متوجه شدم با این روش، او هم میتواند به خوبی بقیه کارش را انجام بدهد، البته به شیوهای متفاوت. تازه فهمیدم به دلیل موقعیتی که میز و صندلیاش دارد، اتفاقاً کارش را خیلی هم مؤثر انجام میدهد.
شرکتهایی مثل اپل، دائماً به دسترسی بهتر فکر میکنند. آنها میخواهند که همه بتوانند از محصولاتشان استفاده کنند، نه فقط افرادی که تواناییهای خاص دارند. این ویدیو را ببینید که چطور مرد نابینا از آیفونش استفاده میکند:
فوقالعاده است نه؟ شما هم به عنوان یک طراح، لازم است که همینطوری فکر کنید. چه طراح وب باشید چه طراح دنیای فیزیکی، همیشه ابتدا به میزان دسترسی طرحتان فکر کنید، دسترسی برای همگان. مطمئن باشید ارزشش را دارد.
ارزشهایم را ارزان نمیفروشم.
یک مشتری دارم که تا حالا چند تا کار برایش انجام دادم، هر بار که بهش قیمت میگویم، هر قمیتی که باشد، اولین واکنشش این است: «خیلی گرونه»، من معمولاً چیزی نمیگویم و کار خودم را میکنم. اما، یک روز گفت: «تا حالا چیزی در مورد سایت (اسم یکی از سایتهای طراحی ارزان را وارد کنید) شنیدی؟ من تا حالا کلی طرح از آنجا گرفتم. خیلی هم خوب بودن». خیلی خب، میدانم که دیگر برای این مشتری کاری انجام نمیدهم.
کار خوب ارزان نیست و کار ارزان خوب نیست. طراحانی که آثارشان را ارزان میفروشند به نظر آدمهای خیلی خوبی میآیند، مطمئنم که کار بعضی از آنها هم واقعاً خوب است. اما با فروش ارزان کارشان، اجر واقعی کار باقی طراحان را از بین میبرند. برای همین، من هیچوقت مجانی کار نمیکنم و شما هم نباید بکنید. هیچوقت خودتان را ارزان نفروشید.
با بقیه به خوبی کنار میآیم.
مدتیست دارم با یک آقایی همکاری میکنم که اعصابم را رنده میکند. از جملاتی مثل: «انتقال اطلاعات» به جای «حرف زدن» استفاده میکند و در مورد قیمت خانهاش مدام قُپی میآید. اما وقتی با هم تماس اسکایپ داریم، درست به همان اندازه که میخواهم با چوب بیسبال بکوبم توی کامپیوتر، همان اندازه هم با احترام با او رفتار میکنم، درست همانطور که دوست دارم با من رفتار بشود. چون فکر میکنم این یعنی رفتار حرفهای.
خوب تا کردن با دیگران شبیه به قانون بچه مدرسهایها است، اما به درد بزرگترها هم میخورد. همۀ ما آدمهایی را میشناسیم که کار کردن با آنها واقعاً سخت است، اما باید بتوانیم این موقعیتها را مدیریت کنیم. و از کجا معلوم، شاید آنها هم فکر میکنند شما آدم سخته هستید. بنابراین، حتماً با همکارهایتان با احترام رفتار کنید چون خیلی مهم است.
در تولید بهترینها مشارکت میکنم و بدترینها را اشاعه نمیدهم.
همۀ ما قرار نیست نسخۀ جدید آیفون را بسازیم و طرحهای ما هم ممکن است هیچ وقت هیچ جایزهای نگیرند. ولی میتوانید با شرکتها یا آدمهایی همکاری کنید که حس میکنید محصولات بهتری تولید میکنند، نه آن چیزهای بدی که مردم از سر ناچاری میفروشند.
یادم است، یک بار با شرکتی مصاحبه کردم برای طراحی و فهمیدم در سابقهشان فعالیتهایی با تبعیض شدید جنسیتی وجود دارد. این موضوع برای من کافی بود تا هر پیشنهادی از طرف آنها را نپذیرم. چند سال بعد، دوباره با آن شرکت برخورد داشتم و همه چیز فرق کرده بود، فقط شیوۀ مدیریتش تغییر نکرده بود، خیلی تغییرات اساسی و گسترده هم برای ترمیم رفتارهای گذشتهشان انجام داده بودند. این بار وقتی که پیشنهادشان را گفتند، قبول کردم اما اگر هنوز همه چیز بر همان اساس پیش میرفت حتماً پیشنهادشان را رد میکردم. ما همه استانداردهایی داریم و مهم است که به آنها پایبند بمانیم.
با مشتریانم با احترام رفتار میکنم.
همان اندازه که از مشتریان خود انتظار احترام دارید، باید به آنها احترام بگذارید. چرا؟ به همان دلیلی که باید با همۀ مردم با احترام رفتار کنید: شما موقعیت آنها را نمیدانید.
این درسی است که خیلی طول کشید تا یاد گرفتم، اما وقتی بالاخره یاد گرفتم، زندگیام را عوض کرد. ما مردم، محصول تجربیات زندگیمان هستیم. من تصمیماتی را میگیرم که زندگی، من را به سمتشان پیش برده. برای همین نمیتوانیم آدمها را بر اساس تصمیماتشان قضاوت کنیم؛ چون نمیدانیم آنها چه مسیری را برای رسیدن به این تصمیم طی کردند.
احترام به مشتریان یکی از آن قوانین کلی است که باید صرف نظر از حرفهای که داریم به آن پایبند باشیم؛ اما با توجه به روابط متقابلی که در کار طراحی تجربه میکنیم، بهتر است حتماً این قانون را در نظر داشته باشیم.
هیچ وقت کار همکارانم را کمارزش نمیکنم.
حتی پشت همکارانمان هم صفحه نگذاریم؟ میدانم خودم هم قبلاً چنین اشتباهاتی کردم و حالا که به گذشته نگاه میکنم باید اعتراف کنم، وضعیت واقعاً بدی بود. مهم است که به نظرات قبلیمان در مورد آدمها برگردیم و بتوانیم احترام به آدمهای دیگر در حرفهمان را بیشتر کنیم. به هر حال، آنها هم مثل ما سهمی از بالا و پایینهای روزگار داشتهاند. باید به همکارانمان به چشم رفقایمان نگاه کنیم نه رقبا.
میدانم بعضی وقتها صفحه گذاشتن پشت همکاران خیلی مزه میدهد. افسوس که خودم هم خیلی از این کارها کردهام. ولی اصلاً عادلانه نیست که کار دیگران را به بدی قضاوت کنیم آن هم وقتی که هیچکس نمیتواند تضمین کند، ما به همان خوبی هستیم که خودمان فکر میکنیم. آیا شما آنقدر خوبید که همۀ مزیتهای کار دیگران را زیر سوال ببرید؟ احتمالاً نه. پس این کار را نکنید.
من برای خودم دستورالعملهای شخصی دارم و به آنها پایبند میمانم.
چند سال پیش، مدتی، ذهنم مشغول ایدۀ مانیفست شخصی شده بود؛ چون داشتم دنبال معنی در زندگیام میگشتم. یک مدل کوچکش را هم ساختم، چیزی که بعد از آن زیاد بهش رجوع میکنم. داشتن چنین مانیفستی راهی است برای اینکه بفهمم تصمیماتی که میگیرم دقیقاً در مسیر باورهایم هستند یا نه و اینکه کمکم کند از مسیرم دور نشوم.
مجبور نیستید اسمش را بگذارید مانیفست، ولی فکر میکنم ما طراحان، باید دستورالعمل اخلاقی خودمان را داشته باشیم و به آنها پایبند بمانیم. میتوانید از بعضی از موارد ذکر شده در این فهرست استفاده کنید، یا اگر اعتقاد دارید چیزهای دیگری مهم هستند، آنها را اضافه کنید. اما حتماً یادتان باشد که مرتب به آنها سر بزنید و اگر لازم بود دوباره تنظیمش کنید. مهم است که در مورد همۀ مسائل موضع مشخصی داشته باشیم و به آنها وفادار بمانیم.
همه چیز، اجراست.
حالا دیگر به خودتان مربوط است. به دستورالعمل اخلاقی برای طراحان پایبند بمانید و پیش بروید یا اصلاً قوانین خاص خودتان را وضع کنید. به هر حال، یادتان باشد که حتماً برای خودتان استانداردهایی را در نظر بگیرید چون در نهایت، اعتقادات ما تنها چیزهایی هستند که برایمان میمانند. باید دودستی به آنها بچسبیم.