از این سوالهای بیمزه زیاد از هم میپرسیم که مثلا اگر قرار باشد تا آخر شب ۱۰ میلیارد تومان را خرج کنی چه راهی را برای حیفومیل کردن آن انتخاب میکنی.
بدون شک صنعت تبلیغات و ارتباطات با این همه خللوفرج یک انتخاب هوشمدانه است؛ چرا که میتوان میلیاردها تومان خرج کرد و به هیچکدام از اهداف برند هم نرسید، و تازه اینکه به هیچکسی پاسخگو نبود! پس بدون شک جواب من در پاسخ به سوال کذایی این است: به نام خدا؛ تبدیل شدن به مشتری بیهدف یک آژانس تبلیغاتی!
در همین راستا سه راه مطمئن و امتحان پسداده را برای ریخت و پاش بودجههای تبلیغاتی خدمت مدیران کلان معرفی میکنم:
۱) کمپینهای انتزاعی!
شهر را با آگهیهای محیطیِ مفهومی و ترجیحا روشنفکری کاغذدیواری کنید و به خودتان افتخار کنید که حتی یک نفر هم پیام آگهی را نفهمید. حتی میتوانید بیشتر افتخار کنید اگر خودتان هم پیام آگهی را متوجه نشده باشید. بالاترین حد افتخار مربوط به زمانیست که حتی برند صاحب آگهی هم مشخص نشود. چه چیزی بهتر از این! فقط اینکه یادتان باشد در اولین جلسه کاری در مورد حماقت و بلاهت مخاطبان و سطح بالای آگهیهای شما صحبت شود.
۲) بازاریابی بیمحتوایی
تا میتوانید کپی کنید، از در و دیوار کپی کنید، از صفحات خارجی کپی کنید، از نزدیکترین رقیبتان کپی کنید، از شاتراستوک کپی کنید، اگر هیچکدام در دسترس نبود از کانالهای سخیف تلگرامی کپی کنید. فقط یادتان نرود که اسمش را بگذارید «بازاریابی محتوایی». برای محکمکاری، واحدی پهن و دراز به نام «تولید محتوا» هم راهاندازی کنید. سمت هدفگذاری و تدوین استراتژی نروید؛ چرا که این «مسخرهبازیها» بازی با کلمات است و به کار شما نمیآید. بگذارید این توفیقات برای همان جماعتی باشد که آمدهاند کار درست را انجام دهند. فراموش نکنید که تنها هدف شما عرضه ده پست روزانه است؛ تا چشم رقبا دربیاید!
۳) بالای میز، پایین میز
بخرید! مدیرعامل را بخرید، مدیرِ آژانس را بخرید، خواهرزاده سرمایهگذار را بخرید، مدیر تبلیغات و برند را بخرید. همه را از دم اسکناس رد کنید. از بالا تا پایین سازمان را چک کنید تا مطمئن شوید احدی بینصیب نمانده و مبادا مشکلی، انتقادی، اصلاحی، چیزی به کار وارد شود. طوری بخرید که در روز ارائه اتودهای کمپین مخالفی باقی نمانده باشد.
اگر عوامل آژانس روبرویتان نشستهاند کارمزد نقدی آگهی تلویزیونی را به سمت جیبتان راهنمایی کنید و یادتان باشد که تنها هدف شما از تبلیغات به جیب زدن نقدی کارمزد است؛ وگرنه ترفیع برند که از همان اول هم بهانه بود! اصلا مهم نیست که کل بودجه تبلیغات هدر میرود، تنها چیزی که مهم است آن چند درصد کارمزد ناقابل است که راهِ جیب شما را در پیش میگیرد. پس بدون اینکه نگران چیزی باشید همه را بخرید. حتی نیروی خدماتی را هم. این پولها تنهایی خوردن ندارد!
پانویس: نیازی به توضیح نیست که برخلاف عنوان، این پست تذکری تاسفبار در باب حیفومیل بودجه تبلیغاتی شرکتهاست. بدون شک مشتریان و آژانسهایی با مختصات فوق انگشت شمارند اما حتی یک مجموعه کرمخورده هم برای تخریب وجهه سایرین کفایت میکند.
اگر در جبهه مشتری هستیم و قرار است در سال جدید جلسات متعدد برنامهریزی با آژانس منتخبمان داشته باشیم امیدوارم این نوشتار در هدایت درست بودجه کمکی کرده باشد. اگر هم در آژانس کار میکنیم که دیگر ناخواسته و نادانسته پول مشتری را به فنا ندهیم؛ به امید خدا.
- بازنشر این مطلب تنها با اجازه نگارنده مجاز است.