حدود چند سال پیش، بنده یکی از نادانترین و ناشیترین افراد در زمینه استفاده از شبکههای اجتماعی بودم. فرض کنید حماقت من تا چه حد بود؛ در فیسبوک ثبتنام کرده بودم فقط و فقط به این دلیل که در آن زمان به همراه برادرم، جاناتان شرکتی اینترنتی تأسیس کرده بودیم و هیچ پیش فرضی از کاربرد شبکههای اجتماعی در رشد کسب و کار و… نداشتم. همیشه و همهجا صحبت از این شبکهها بود، اما شخصا نمیدانستم که مثلا حساب توییتر ما چگونه میتواند به یکی از بهترین داراییهای ما در حوزه شبکههای اجتماعی بدل شود.
دانش ما در باب شبکههای اجتماعی ناچیز و مأیوسکننده بود تا اینکه تصمیم گرفتیم از به اصطلاح اهالی فن کمک بگیریم. در حوالی سال ۲۰۱۰ توصیههای خندهداری در این زمینه نصیبمان شد، مثلا نمونهای از اظهار فضل دوستان، استفاده از شبکه زینگ (XING) یا همان لینکدین خودمان بود. (زینگ معادل آلمانی لینکدین است). البته این توصیه برای ما آن قدرها هم مضحک از آب درنیامد زیرا زینگ یا همان لینکدین به کاربران خود بازدیدها از حساب کاربریشان را نشان می دهد و همین بازدیدهای ما باعث میشد که کاربران محترم از روی حس کنجکاوی، بازدید کننده حساب خود را بررسی و پیگیری کنند و این اولین حرکت ما در جلب توجه در شبکههای اجتماعی بود. البته این ایده به هیچ وجه شبیه یک استراتژی درست و حسابی نیست اما تعدادی از اولین مشتریان استارتاپ ما از همین روش پیدا شدند.
حال با گذشت زمان و کسب تجربه، همچنان با توصیه هایی مواجه میشویم که بعضا خندهدار و دیوانهوار هستند و شنیدنشان از زبان افراد به اصطلاح متخصص و کارشناس شبکههای اجتماعی عجیب است. توصیههایی که به سادگی میتوانند تلاشهای شما در زمینه شبکههای اجتماعی را خدشه دار کنند. با ما همراه باشید تا با تعدادی از آنها بیشتر آشنا بشوید.
وقتی دانش ما در زمینه شبکههای اجتماعی کافی نبود، سعی میکردیم همه جا حضور داشته باشیم. از شرق تا غرب دور را پوشش میدادیم و فکر میکردیم حضور در تمام این شبکهها مثمرثمر خواهد بود و البته نتیجه حاصل، چندان دور از انتظار نبود: هیچ و هیچ و هیچ.
به جای اینکه سعی کنید در تمام شبکهها به طور همزمان حاضر باشید، تنها یک پلتفرم و جایگاه را انتخاب کنید و به درستی از آن بهره بگیرید. مشاوران نادان، شما را دعوت به استفاده از تمام این شبکهها می کنند ولی این توصیه احمقانه را نادیده بگیرید. به ویژه با رشد و ازدیاد این شبکهها، استفاده از تمام آنها آب در هاون کوبیدن است. حضور در تمام شبکهها به خصوص به شکل همزمان راه به جایی نمیبرد. به صرف اینکه در یک شبکه حسابی کاربری ثبت و چندین پست ناقابل در آن به اشتراک بگذارید، به نتیجه نخواهید رسید.
در یکی از کارگاههای آموزشی با پرسشی از سوی یکی از شرکتکنندگان مواجه شدم که پرسید: « چرا نباید در فیسبوک زیاد از ویدیوها استفاده کنیم؟» این پرسش تقریبا شبیه این است که از وکیلی سؤال کنید: «جناب چرا شما ریاضیدان یا پزشک نیستید؟»، یعنی پرسیدن درباره بدیهیات است. پاسخ این دوست بزرگوار تنها و تنها این است: ما نمیتوانیم و نباید در همه جا حاضر باشیم. استفاده از تمام امکانات همیشه منطقی و لازم نیست.
اگر اولویتهای خود را مشخص نکنید و به ترتیب روی آنها تمرکز نداشته باشید محکوم به شکست هستید.
افراد تازهوارد به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی مدام در پی یافتن مطالبی برای پستگذاری هستند و این دوستان در راه یافتن پست زحمات زیادی متحمل میشوند، در چنین شرایطی کارشناسان به اصطلاح متخصص بر ارزش زیاد پست گذاشتن تأکید دارند. حتما شما نیز با صفحاتی رو به رو شده اید که مملو از پستهای رنگارنگ هستند و از هر دری سخنی برای شما دارند. موضوعات پربسامد در هر زمینهای که باشد در پستها و بروزرسانیهای این دوستان به چشم میخورد و تا آنجا پیش میروند که چارهای جز بیصدا کردن پیامهای (میوت) خود برای شما باقی نمیگذارند.
قبل از اینکه بر تعداد پستهای خود بیافزایید، باید بدانید که چه میکنید و مخاطب شما به چه مطالبی علاقه دارد. باید آستانه تمایل و تحمل مخاطب خود برای پستگذاری را بشناسید. در هر زمینه و موضوعی بالاخره محدودیتی برای علاقه مخاطب وجود دارد و مخاطب بینوا تا مرز مشخصی حوصله و توان همراهی با شما را دارد. این مرز را بشناسید.
استفاده از نرمافزارها و خودکار کردن نشر مطالب در شبکههای اجتماعی رو به رشد است؛ استفاده از نرمافزارها و اپلیکشینهایی که قادرند محتوای مورد نظر شما را در تمام شبکه های مجازیِ منتسب به شما انتشار بدهند و زحمت را از دوش شما بردارند. اما دوستانِ کارشناسِ کذایی معتقدند استفاده از این امکان موجب ریزش دنبال کنندگان (فالوورهای) شما خواهد شد. این توصیهها البته بیشتر از جانب کسانی است که نهایتا چند صد دنبالکننده دارند و هیچ ذهنیتی در مورد مدیریت هزاران مخاطب در حساب کاربری خود ندارند. کنترل هزاران فالوور در کنار شغلی تماموقت اصلا کار سادهای نیست.
خودکارکردن (اتوماسیون) بازاریابی شبکههای اجتماعی میتواند راه حل مناسبی برای مشکلات بازاریابی یک بلاگر یا صاحب کسب و کاری کوچک باشد و در کل برای تمام کسانی که در کنار مدیریت این شبکهها مشغولیتهای دیگری نیز دارند. این امکان به افراد فرصت میدهد تا حسابهای کاربری خود را پویا و فعال نگه دارند.
استفاده از امکان خودکارکردن در صورتی جوابگوی نیازهای شما است که بدانید هدف شما چیست. فقط به دلیل عدم تسلط برای نظارت مستقیم بر شبکه های اجتماعی نباید به سراغ آن بروید.
همانطور که گفته شد، استفاده از این امکان در جایگاه درست خود خالی از لطف نیست، اما برای کمک گرفتن از آن جانب احتیاط را رعایت کنید. خودکارکردن محتوا و… بدون اینکه درک کاملی از آن بدست آورده باشید، باعث به هدر رفتن تلاش های شما خواهد شد. این در حالی است که برخی مشاوران به ویژه تازه واردان به این فضا، را دعوت به استفاده از خودکارسازی میکنند. برای برداشت میوه و نتیجه شبکههای اجتماعی باید به درک مناسبی از فضا و شرایط برسید، سعی و تلاش کنید، آزمون و خطا کنید و سپس وارد عمل بشوید. خودکار کردن همیشه ایده بدی نیست و چه بسا که در بیشتر موارد نتایج خوبی به همراه دارد اما استفاده کورکورانه از آن موجب شکست و ناکامی است.
هر شبکه اجتماعی جایگاه و کاربرد ویژه خود را دارد. برنامههای پستگذاری در هر شبکه نیازها و ملزومات خود را دارد. باور کنید برای پیگیری توییتهای شما فضا و امکانات توییتر کافی است. قبول کنید که برای پست کردن نوشتههای خود از توییت، برای اشتراکگذای عکسها از اینستاگرام و برای موارد دیگر از سایرحسابهای خود نظیر پینترست و… استفاده کنید. ترکیب اینها با هم و ارجاع دادنهای بیهوده کاری از پیش نمیبرد. اگر نمیتوانید یا نمیخواهید به طور همزمان روی تمام اینها سرمایهگذاری کنید تنها به یکی از حسابهای خود بپردازید و سعی کنید مدیریت آن را به نحو احسن انجام بدهید. توییت کردن در فضای فیس بوک واقعا ایده خوبی نیست و کارایی خود را از دست می دهد.
در اینجا هم، قبل از اینکه برای همه چیز از هشتگ استفاده کنید، باید بدانید که کاربرد هشتگ در هر کدام از شبکههای اجتماعی چیست. مثلا اینستاگرام فضایی است که به هشتگهای بیشتری نسبت به سایر شبکهها احتیاج دارد. اما استفاده زیاد از هشتگها در توییتر باعث پرت شدن حواس مخاطب میشود و نوشته شما را غیرقابل خواندن میکند. قبل از استفاده از عناصری که در اختیار دارید، قوانین را بشناسید. قانون بازی را یاد بگیرید تا بیگدار به آب نزنید. بیشتر مترادف بهتر نیست.
پیامهای مستقیم بیشتر عامل نفرت هستند تا عاملی برای ایجاد ارتباط و علاقه با مخاطب. اما اینکه چنین پیامهایی را هرزنامه (اسپم) یا بیهوده بدانیم، کوتهبینی محض است.
خیلی وقت پیش گفتهام که نباید از پیام های خودکارِ مستقیم استفاده کرد و علت هم این است که مردم علاقهای به دنبال کردن شما در صورت استفاده از این پیام ها ندارند. خوشبختانه حرف من با داشتن 100هزار فالوور در توییتر درستی خودش را ثابت میکرد و دوستانی که عکس این پیشنهاد را مطرح میکردند تنها چندصد دنبال کننده داشتند.
واقعیت این است که وقتی من و برادرم جاناتان، مشغول هدایت پروژه کسب وکار explore b2b بودیم، پیامهای مستقیم توییتر کانال بازاریابی فوق العادهای برای ما بود. پیامهایی برای دیگران ارسال میکردیم که هرزنامه (اسپم) شناخته نمی شد و در آن به خواسته آنها مستقیما اشاره میکردیم. نرخ مکالمات ما در آن زمان با پیامهای مستقیم به شکلی چشمگیر افزایش یافته بود.
پیامهای مستقیم میتوانند به عنوان کانالی برای بازاریابی استفاده بشوند اما اگر در بهرهگیری از آنها دقت کافی به خرج ندهید تمام زحمات دیگر در زمینه فروش به باد خواهد رفت. بیشتر توصیههایی که احکام کلی صادر میکنند مردود هستند؛ هرگز این کار را نکن، حتما این کار را بکن. تنها جمله قابل استناد در این زمینه این است: هرگز نگو هرگز.
بله، بازاریابی از طریق اینفولینسرها یا همان دوستان تأثیرگذار در شبکههای اجتماعی، این روزها به شدت روی بورس است. اما برای استفاده از این امکان تازه کارهای خیلی بهتری از تگ کردن یا برچسبگذاری نام ها در صفحات وجود دارد. صرفا با تگ کردن این دوستان روی تصاویر فیسبوک یا توییتهایتان به جایی نمیرسید.
اگر واقعیت را بخواهید، وقتی شخص بنده را روی پیام های هرزنامهها تگ میکنند، در بهترین حالت کارشان را نادیده میگیرم و اگر شانس با آن فرد بیچاره یار نباشد و حوصله کافی داشته باشم حتما حساب او را به عنوان یک اسپمر یا هرزنامهنویس گزارش (ریپورت) میکنم.
حتما شما هم با ترولها آشنایی دارید؛ اوباش اینترنتی یا ترول در گفتمان اینترنتی به افرادی گفته میشود که با رفتار مخرب در فضای وب به دنبال جلب نظر کاربران، ایجاد تشنج و بیان مطالب محرک و توهینآمیز هستند. من هم بعضا سعی کردهام بعضی از این اوباش را جدی بگیرم و باید اعتراف کنم که این کار اصلا فکر خوبی نیست. هرگز به این افراد توجه نکنید، چون شکست میخورید. آنها با نادیده گرفتن منطق و صرفا با هدف لذتجویی از ایجاد تشویش مایل به دیدن واکنش از سمت شما هستند. شما در هر صورت این نقد و نظرات پوچ را میبینید اما بهتر است آنها را نادیده گرفته و توجه نکنید. در کل نحوه برخورد شما با این افراد تا حد زیادی وابسته به شخصیت و توانایی روحی شما در مواجهه با این افراد دارد. در پایان میزان دل و جرأت شما در برخورد با این افراد است که نحوه برخورد شما را مشخص میکند.
در زندگی نمیتوانید همه را راضی نگه دارید، پس انتظار دارید در شبکههای اجتماعی اتفاقی جز این رخ بدهد دوست من؟
شروع کار با شبکههای اجتماعی بدون اینکه کوچکترین ایده و نظری در مورد خواستهها و چگونگی کسب آنها، شما را مستقیم به ته دره سرخوردگی میفرستد. البته منظور این نیست که استراتژی شما از شروع به شکل شسته و رفته تنظیم شده باشد و با شروع کار مستقیما به هدف بزنید، بلکه باید بدانید که چه میکنید و چه چیزهایی در این میان به درد کار شما میخورد و چه چیزهایی مانع از کار و رسیدن به هدف است. تنها در این صورت میتوانید به تجزیه و تحلیل بپردازید، به تطابق و تناسب با شرایط برسید و در پایان به آنچه در جستوجویش هستید، دست یابید. شروع کار با شبکههای اجتماعی بدون استراتژی، شما را از رسیدن به نتیجهای متناسب با تلاشهایتان بازمیدارد.
همه قبول داریم که در شروع، طبیعتا پول زیادی در کار نیست ولی همه میدانیم که نیاز به نتیجهگیری و بررسی خروجیها نیز در آغاز کار ضروری است. استخدام کسی که مثل شما تجربه کافی ندارد بسیار خطرناک است و تنها در صورتی امیدوارکننده خواهد بود که این فرد علاقه و میل به یادگیری داشته باشد. سپردن مدیریت بازاریابی به یک کارآموز بدترین اقدام ممکن است. چرا؟ وقتی کارآموز عزیز به نقطهای رسید که چون و چراها را کاملا یاد گرفت به احتمال زیاد شما را به مقصد شغلی بهتر ترک خواهد کرد و شما میمانید و جای خالی او.
نکته مطلوب درباره بازاریابی شبکههای اجتماعی این است که شما میتوانید آن را یاد بگیرید و حتی اگر تمام وقت، زمان سرو کله زدن با آن را نداشته باشید، باز هم به دستاوردهایی خواهید رسید. به اضافه اینکه شخصیت شما قدرت تأثیرگذاری بر بازاریابی و برندینگ شبکه اجتماعیتان را دارد. شما باید بازاریابی را محترم بشمارید.
این مشکل به وفور در آلمان دیده میشود اما شاید این درد مشترک در جاهای دیگر نیز موجود باشد. هر کس که بتواند یک صفحه در فیسبوک یا سایر شبکههای اجتماعیِ روی بورس تأسیس کند، شدیدا احساس میکند که یک مدیر شبکههای اجتماعی است. اگر از این افراد درمورد چند و چون کار با شبکههای اجتماعی بپرسید اعتراف میکنند که به طور دقیق نمی فهمند که توییتر چیست و فکر میکنند پینترست فقط به درد کسب و کارهایی میخورد که با عکس و تصاویر سر و کار دارند. احمقانه است، نه؟
شاید استفاده از فیسبوک برای بازاریابی شبکههای اجتماعیتان راه حل مناسبی به نظر برسد اما چه کسی گفته که اینستاگرام، اسلایدشر یا توییتر از آن کمتر هستند؟ در واقع تأکید بر شبکهای خاص، اشتباه و غیرمنطقی است.
مثلا برای شخص من، کارکرد توییتر در شروع کار از همه شبکه ها بیشتر بود. در حالی که اگر به توصیههای مسخره گوش میکردم، باید بودجه کلانی را به فیسبوک و… اختصاص میدادم. البته ناگفته نماند که تا قبل از کشف شبکه مناسب خود، تا حدودی این اشتباه را مرتکب شدیم.
شاید شما هم شنیده باشید که دیگر عمر ایمیل یا پست الکترونیکی به سر آمده است و شبکههای اجتماعی جای آن را گرفتهاند. خب هر کس که این حرف را بزند نادانی بیش نیست. شبکههای اجتماعی عالی هستند، به ویژه اگر برای فهرست ایمیلهای خود سابسکرایبر داشته باشید و به طور خودکار مدیریت حساب خود را در بعضی موارد در دست بگیرید. فهرست پست الکترونیکی به شما اجازه میدهد اطلاعات را در حجم وسیع برای افراد مختلف بفرستید.
همه ما بازاریابان شبکههای اجتماعی هستیم، اما بازاریابی در شبکههای اجتماعی خلاصه نمیشود. برای مفید بودن باید شبکههای اجتماعی با سایر ظرفیتها و ابزارهای بازاریابی شما همگام و مرتبط باشند. و البته یکی از داراییهای گرانبهای شما فهرست سابسکرایبرهای هدف در ایمیلتان است.
این جمله همیشه درست و است و حقیقت دارد: پول روی شاخههای درختان نمیروید بلکه از طریق فهرست مخاطبان و طرفداران و مشتریان محتمل، بذر آن در زمین کسب و کار شما پاشیده میشود.
در این توصیه کمی تناقض موجود است. همان طور که در اسمش آمده است، شبکههای اجتماعی با هدف اجتماعی بودن پا به عرصه حیات گذاشتهاند، حتی اگر از آنها برای اهداف بازاریابی استفاده بشود. وقتی مخاطبان شما زیاد میشوند معمولا حضورتان در شبکه اجتماعی در حالتی خنثی و بیشتر به شکل خودکار پیگیری میشود اما برای حفظ و ایجاد ارتباط حتما باید حضوری فعال داشته باشید.
خیلی از تاز واردان در حوزه بازاریابی شبکههای اجتماعی از نشان دادن شخصیت خود واهمه دارند زیرا این کار آنها را آسیب پذیر میکند. اگر چه آسیبپذیر میشوید ولی فرصت منحصر به فرد بودن و ابراز وجود نیز در اختیار شما قرار میگیرد. همیشه یادتان باشد که فضای شبکههای اجتماعی تصویر کوچک شده جهان هستند. طبیعی است که همیشه همه افراد نمیتوانند شما را دوست داشته باشند یا شما نمیتوانید با همه دوست بشوید. اگر با افرادی در تناسب باشید و آنها شخصیت شما را دوست بدارند، قادر به برقراری ارتباط خواهید بود.
تولید محتوای عالی و وادار کردن مردم به مشارکت باعث افزایش فالوورها و طرفداران شما نخواهد شد. بیشتر اوقات در شروع کار طرفداران و کسانی که شما را پیگیری میکنند، محدود هستند و در نتیجه نمیتوانند محتوای شما را در حجمی وسیع نشر بدهند. شما دو انتخاب دارید: سعی کنید به شدت در فضای شبکههای اجتماعی به چشم بیایید و این شهرت لزوما با گرفتن تبیلغات به وقوع نمیپیوندد. یا از طریق فعالیتهای غیرمجازی در دنیای واقعی شهرت کسب کنید و به واسطه آن شهرت، مانند مشاهیر در فضای مجازی نیز مشهور بشوید.
بیشتر کسانی که نمیتوانند به خوبی از ظرفیتهای شبکههای اجتماعی استفاده کنند، کسانی هستند که به اندازه کافی پست نمیگذارند. یک توییت در روز با توییت نکردن هیچ فرقی ندارد. درست انگار نامریی هستید. میزان کافی و معقول پستها در تمام شبکههای اجتماعی کلیدی برای بهرهوری این شبکهها است.
البته منظور این نیست که مدام پست بگذارید. شما باید بدانید که مخاطبتان چه میخواهد و از چه مطالبی در قالب پستهای فضای مجازی لذت میبرد. اگر هم حرفی برای گفتن ندارید، بهتر است هیچ نگویید. اما وقتی ارزشی در اختیار دارید که با اشتراکگذاری آن و به عبارت دیگر با ارزشآفرینی قادر به جلب علاقه و توجه مخاطب هستید، حتما این کار را انجام بدهید.
این جملات اغلب به گوشمان میخورد و ترس ناشی از آن باعث میشود که عدهای خیلی اندک در این فضا صحبت کنند و یا به کلی عطایش را به لقایش بخشیده و هیچ چیزی نمیگویند.
شما حق دارید مانند تمام افراد نظر خود را اعلام کنید. اگر از این فضا نیز استفاده نکنید، در جهان واقعی همچنان با مردم در ارتباط هستید و سکوت نمیکنید پس سعی کنید نترسید و با رعایت ادب و دوری از پرخاشگری رابطه خود با دیگران را در این فضا حفظ کنید. قطعا همه عمر شما در شبکههای اجتماعی خلاصه نمی شود، همیشه با مردم در ارتباط بودهاید و میدانید که چگونه باید با آنها سخن گفت.
توصیههای بدی که در این نوشتار معرفی شدند، تنها بخشی از توصیههای نامربوطی است که کارشناسان به اصطلاح حرفهای در اختیار دیگران میگذارند. اما آنچه به عنوان جان کلام از این نصایح به ما منتقل میشود در قالب جملهای مختصر و مفید، چنین است: «شنونده باید عاقل باشد». به نصایح گوش کنید اما هر چیزی را باور نفرمایید. بعضی توصیهها واقعا بد هستند و برخی دیگر در شرایط مخصوص به خود جوابگو هستند. اگر از تناسب راهکاری با شرایط خود شک دارید باید آن را محک بزنید و خروجیاش را بررسی نمایید.
برگرفته از:https://blog.thesocialms.com/17-worst-social-media-tips-ever-got /
ترجمهی نیلوفر شهدوست
حال تبلیغات ایران این هفته چگونه است؟ برنامه ؛است» با رویکردی حمایتی به بررسی کمپینهای…
سرویس تشخیص موسیقی محبوب Shazam تاکنون در شناسایی ۱۰۰ میلیارد آهنگ به کاربران خود کمک…
شرکت خودروسازی فورد بهدلیل کاهش فروش خود در اروپا، ۴ هزار نفر از کارمندانش را…
وزارت دادگستری (DOJ) رسماً اعلام کرده که گوگل باید مرورگر کروم را بفروشد تا در…
هزارهها یا نسل Y بخشی از جمعیت متولد دهه 1980 و 1990 هستند که به…
در چند سال اخیر، تعداد زیادی از خودروسازان مثل کیا و رولزرویس لوگوهای جدید و…