وقتی نوبت به ارزیابی خوب یا بد بودن دیزاین شما میرسد، ذوق و سلیقه راهنمای مناسبی نیست. بیایید رویکرد علمیتری را در این خصوص انتخاب کنیم.
احتمالاً این ضربالمثل را که میگوید طعمه باید به دهان ماهی خوشمزه باشد، نه ماهیگیر را شنیدهاید. این به معنای برداشتن یک گام درست هنگام بررسی و قضاوت طعمه است که در اینجا همان دیزاین است، در حالی که دیزاینر و سفارش دهنده هر دو ماهیگیر هستند و گروه هدف دیزاین شما، ماهیها به شمار میآیند.
حتی در بین ماهیها (گروه هدف) نظری یکسان و واحد نخواهید یافت. ما نمیتوانیم بر روی نظرات ذهنی و شخصی مخاطبان حساب کنیم، همانطور که نمیتوانیم بر روی ایدهی شخصی خود یا نظر ذهنی سفارش دهنده تکیه کنیم.
در هر حال، پرسیدن از ذوق و سلیقه و طرح سوال از علاقهمندی به یک موضوع، به طور قطع برای بررسی خوب یا بد بودن یک دیزاین معیار خوبی نیست. بیشک، ذوق و سلیقه در مراحل بعدی پروسه و روند فاکتور مفیدی خواهد بود، ولی معیار اصلی نیست و بعداً بیشتر به آن خواهیم پرداخت.
دیزاین هنر به شمار نمی آید، بلکه روشی برای برقراری ارتباط است. این نوع نگاه باب میل برخی از دیزاینرها که خودشان را هنرمند میدانند، نیست. ولی این اختلاف نظر، از درستی این موضوع نمیکاهد و از آنجا که تولیدات و محصولات هنر محسوب نمیشوند، شامل شرایط مشابه نمیشوند. شما میتوانید با پرت کردن حدود یک کیلوگرم کره به کنج اتاق کنفرانس از مشتری بالقوهتان پذیرایی کنید و توقع داشته باشید که از کنج چرب جدیدی که برایش ایجاد کردهاید تشکر کند، ولی تقریباً مطمئن هستم که ناامید خواهید شد.
دیزاین هدفی را ارائه میکند که در بیشتر مواقع فروش یک خدمت یا محصول است. این امر هیچگاه برای هنر صادق نیست. هنر خودش یک هدف است. گاه هدف هنر این است که چیزی را به فروش برساند ولی واقعیت این است که هنر همیشه خودش به فروش میرسد. دیزاین بیشتر جاهطلبانه است، اینجا که ما به دنبال قضاوت کردن هدف هستیم، جایی است که با بررسی شاخص علمی و عینی شروع میکنیم تا خوب یا بد بودن یک دیزاین را ارزیابی کنیم.
به این دیزاین نگاه کنید. این طرح هدف مورد نظر را پوشش نمیدهد. برخی از شما احتمالاً آن را زیبا خواهید یافت، ولی این موضوع هیچ چیز را تغییر نمیدهد. چرا که فنجان قرار است که برای مصرفکنندگان امکان نوشیدن را فراهم کند. در حالی که این دیزاین فاقد این کارکرد است، بنابر این دیزاین خوبی به شمار نمیآید.
مشکلی که شما میبایست برطرف کنید یا هدفی که باید پوشش دهید، همیشه به این آسانی که در مثال دیزاین این فنجان مشاهده میکنید، نیست. به همین دلیل صحبت با سفارش دهندهی دیزاین به منظور آگاهی یافتن از هدفی که قرار است دیزاین داشته باشد، خیلی پراهمیت است. آیا دیزاین برای یک وبسایت به منظور فروش یک محصول است؟ آیا دیزاین دارای هدف سرگرمکنندگی است؟ آیا سفارش دهنده خواهان لوگویی جذاب از دید گروه هدفش است؟ گروه هدف کیست؟ به هر میزان شما آگاهی بیشتری از خواستهی سفارش دهنده داشته باشید، میزان کارآمدی دیزاین شما بالاتر خواهد بود.
وقتی برای باشگاه آلمانی بورسیا دورتموند لباس خارج از خانه طراحی میکنید که مثل گرمای تابش خورشید روی پوستتان دلپذیر و مثل تیتانیوم محکم است و از هر لحاظ عالی به نظر میرسد، اما در پایان رنگ آن آبی و سفید میشود، دیگر دیزاین خوبی در کار نیست. این اصلا به برند ارتباطی ندارد.
به شکل ایدهآل هر برند دارای مخاطبان وفادار، مشتریان و گروه هدف است. این گروه هدف، هستهی مرکزی ایدههای اصلی برای دیزاینهای یک برند را فراهم میکنند. اگر به نمونه ای که پیشتر گفتیم برگردیم، رنگ سفید و آبی، جزیی از این هسته مرکزی اصلی فراهم شده توسط گروه هدف نیستند.
ردبول در ابتدا در حجم گستردهای از ورزشهای دارای مخاطب خاص حمایت کرد. بر این اساس، دیزاین قبلی به ورزشهای اکستریمی مثل موجسواری، موتورسواری و پارکور نزدیکتر بود. هرچه گروه هدف گسترده تر باشد، دیزاین میبایست متناسبتر و با پوششدهندگی بالاتری باشد. با یک گروه هدف محدود شما میتوانید بر روی شاخصههای آن گروه از مخاطبان تمرکز کرده و اعتبار و نزدیکی بیشتری بین دیزاین و مخاطب ایجاد کنید. برای برندهای شناخته شده، رویکردهای مرسوم و عامه پسند پیشنهاد میشود.
پس همانطور که گفته شد، دیزاین میبایست متناسب با برند باشد و برند را به گروه هدف نمایش دهد. اگر در دیزاین شما این ویژگی وجود دارد، پس یک دیزاین خوب شمرده میشود.
دیزاینهای ضعیف دیده میشوند، ولی به شکل منفی. وقتی فونت استفاده شده خیلی کوچک است، یا قالب وبسایت متناسب با ابعاد صفحه نمایش تلفن همراه نباشد، شما میفهمید که دیزاین بد است. یک دیزاین بد به تنهایی تلاشی برای یادگیری است. البته اگر طرح یکپارچه به نظر بیاید و هزینهای برای مصرف کننده خلق نکند، خوب است.
به طور قطع، دیزاین میبایست جذاب هم به نظر برسد. این جذابیت نباید با ذوق و سلیقه شما سنجیده شود، بلکه ملاک بهرهگیری از دادهها و واقعیات است. روانشناسی رنگها، نقطه آغازیت مناسبی برای خلق طرح رنگی است و در کنار آن اصول اولیه تایپوگرافی به شما در انتخاب فونت مناسب کمک خواهد کرد.
در خصوص تقسیم بندی شکلی دیزاین میتوانید از تئوری نسبت طلایی برای جانمایی استفاده کنید. رعایت این اصول، اسباب خلق یک دیزاین خوب را فارغ از سلیقه و ذوق شخصی فراهم میکند.
این مطلب ترجمهای است از سایت noupe.com
۲۰۱۷
مترجم: آرزو کاشانی راد
حال تبلیغات ایران این هفته چگونه است؟ برنامه ؛است» با رویکردی حمایتی به بررسی کمپینهای…
سرویس تشخیص موسیقی محبوب Shazam تاکنون در شناسایی ۱۰۰ میلیارد آهنگ به کاربران خود کمک…
شرکت خودروسازی فورد بهدلیل کاهش فروش خود در اروپا، ۴ هزار نفر از کارمندانش را…
وزارت دادگستری (DOJ) رسماً اعلام کرده که گوگل باید مرورگر کروم را بفروشد تا در…
هزارهها یا نسل Y بخشی از جمعیت متولد دهه 1980 و 1990 هستند که به…
در چند سال اخیر، تعداد زیادی از خودروسازان مثل کیا و رولزرویس لوگوهای جدید و…