نظر: نه تنها هزینه برای کار بد نیست که برای استفادهکنندگان محتوا بسیارشفاف و قابل فهم است.
در اینجا پنج اشتباهی که برندها در بخش دیجیتال مرتکب میشوند و چگونگی رفع آنها مطرح شده است:
به تمرکز بر بازارهای عمده پایان دهید
بیش از ۳۲۰ میلیون ساکن ایالات متحده هستند و حدود ۵ درصد آنها به پروژههای بازاریابی تجربی دسترسی دارند. این تعداد برای کنار گذاشتن خیلی زیاد است. زیرا تجربه ثابت کرده که کارآمدترین و مناسبترین روش برای مشارکت مصرفکنندگان در اقتصاد است.
هرقدر به عنوان یک جامعه دیجیتالیتر میشویم، خیلی سریعتر از پیش فرهنگ خود را به اشتراک میگذاریم. ۲۰ سال پیش نوجوان مید وِست کاملا متفاوت از یکی در نیویورک بود، ولی امروز اینطور نیست.
بنابراین اگر سطح علاقه مصرف کننده متعادل شود، تمرکز برند نیز باید به همین منوال باشد.
[توضیح مترجم: با توجه به جمعیت ۸۰ میلیونی ایران و رشد بازاریابی دیجیتال به نظر میرسد این گزاره در مورد ایران هم میتواند صدق کند.]
درباره حمایت مالی از جشنوارهها دوباره فکر کنید
جشنوارهها [و نیز ایونتهایی مانند کنسرتها و مسابقات ورزشی] مانند یک موج انفجار هستند و به همه جای دنیا نمیروند، اما مسیر برندها در این رویدادها باید همیشه در جریان باشد. در پایان فستیوال برندها هیچ ایدهای ندارند که آیا عملکرد آنها موفق بوده است یا نه، چرا که معیارها ضعیف، کلی، غیرمرتبط و سوگیرانه هستند.
هزینه راهاندازی یک ساختار موقت در یک زمینه در مقایسه با نتیجه احمقانه است. علاوه بر این تقاضای مصرفکنندگان که شنیدن موسیقی، قدم زدن و خوردن غذای خیابانی است، هدف اصلی آنها را برآورده نمیسازد. شما مشکل مضاعف دیگری هم دارید و آن اینکه خطوط تلفن همراه در میان جنگل گوشیهای حاضر در فستیوال درست کار نمیکنند. بنابراین اشتراکگذاری محتوا امکانپذیر نمیشود.
از نقطه نظر اندازهگیری، بهرهوری و بازگشت سرمایه هم نجومی است؛ زیرا هنرمندان با حامیان گسترده در تولید محتوا و برقراری ارتباط با طرفداران بسیار بهتر از آنچیزی هستند که برندها بتوانند باشند.
یک هشتگ تراز اول را به کار بگیرید
همواره شاهد آن هستیم که برندهایی تلاش میکنند یک هشتگ خسته کننده را بسنجند و تقریبا نمیدانند که حتی هشتگ زدن به چه معنی است. هشتگها برای نمادسازی ترندها، جنبشها و نیتها مورد استفاده قرار میگیرند و اگر برند شما یکی یا همه این موارد را نداشته باشد، باید از بازی هشتگ خارج شود.
اگر می خواهید جلب توجه کنید، لازم است کاری کنید که ارزش توجه داشته باشد، و باید برای جناب آقای هشتگ خرج کنید.
برای اثبات این نکته، یک جنبش به نام getupny# ایجاد شد. آزانس مربوطه برای شروع از ده عکاس اینستاگرام درخواست کرد تا تصاویر خود را با getupny# به اشتراک بگذارند. پس از آن تصاویر آنها را در سراسر نیویورک پخش کرد و مجدداً این تصاویر را به هر کاربر فرستاد. این پروژه در عرض سه ماه به بیش از صد هزار ارسال رسید. این کار حرکت ارزشمندی در ایجاد یک ترند و تبدیل آن به یک نماد، جنیش و نیت بود و کاربرد هشتگ را اثبات کرد.
ارزش یک برند دیجیتال در حد و اندازهی یک مهمانی نیویورکی را بدون صرف میلیون ها دلار به دست آورید
از یک دیدگاه تاکتیکی و به عنوان یک برند، شما میتوانید دلارهای بیشتری را در بازارهای درجه سوم نسبت به آنچه که در بازارهای بزرگ وجود دارد، به دست آورید. در آنجا دلارها در حدود یک چهارم راه به شما میرسند.
برای مثال آژانس Participation در الپاسو (شهری کوچک در آمریکا)، برای ساخت یک پروژه ۸۰۰۰۰ دلار و برای حفظ و نگهداری آن ۵۰۰۰۰ دلار هزینه کرد. این رقم در شهرهای بزرگ هیچ است اما در الپاسو این پروژه بیش از ۲۱ میلیون ایمپرشن در شبکههای اجتماعی به دست آورد و بیش از ۵۰۰ هزار دلار ارزش رسانه دریافت کرد.
با اینفلوئنسرهای اینستاگرام کار کنید، اما پولی به آنها ندهید
هزینه برای کار نه تنها بد نیست، بلکه برای استفادهکنندگان محتوا بسیار شفاف و قابل فهم است.
اینستاگرامرهای تاثیرگذار به این دلیل اثرگذار هستند که قادرند محتوا را توسعه و افزایش دهند. اگر شرایطی را فراهم کنید که ایجاد محتوا با یک مزیت متقابل همخوانی داشته باشد، کاربران فعال شبکههای اجتماعی ارزش را میبینند و پاسخ میدهند. پس به آنها برای تولید محتوا پول دهید، نه برای انتشار.
ترجمه از سایت Adweek
مترجم: آرزو کاشانیراد