این روزها، برای اهالی مارکتینگ و ارتباطات بازاریابی، سؤال کلیدی این است که چه آیندهای پیش روی این حوزهی کاریست؟
برای پاسخ به این سؤال، بهنظر میرسد ابتدا باید بپرسیم: کارکرد مارکتینگ اساساً چیست؟
واقعیت این است که مارکتینگ، فرزند رقابت در کسبوکار و حاصل پیشی گرفتن عرضه بر تقاضاست؛
بنابراین، در دورانی که رقابت بهدلیل کمبود منابع یا کاهش درخواست مشتریان افت میکند، مارکتینگ نیز با چالشی ماهوی مواجه میشود و در برابر این پرسش قرار میگیرد که: وقتی مشتری نیست، یا مشتری هست اما کالا نیست، چرا باید از ابزارهای مختلف بازاریابی برای ارتقای فروش استفاده کرد و ــ مهمتر از آن ــ هزینه پرداخت؟
پاسخ قطعاً برای همهی کسبوکارها یکسان نیست؛ و شاید در برخی موارد، پاسخ این باشد که بهتر است کاری نکنیم.
اما برای برخی دیگر، پاسخ این است که شرایط همواره در نشیب باقی نخواهد ماند؛ در حالیکه تصویر برند و رفتارهایی که سازمان ما در بحران از خود نشان میدهد، در ذهن مخاطب باقی خواهد ماند. شاید این روزگار فرصتی باشد برای ایجاد جایگاهی قدرتمند در ذهن مشتریان، از برندهایی که در هنگامهی بحران هم راهحلی داشتند.
ابزار اطلاعرسانی این راهحلها، چیزی نیست جز «بازاریابی».
ناگفته پیداست که در اوج بحران، ایدهها و تئوریها باید متناسب با شرایط و بهصورت تاکتیکی، بهطور مستمر بازنگری شوند.
نویسنده: دکتر بابک کاظمی بجستانی