احمدرضا غنی
متخصص و استراتژیست ارتباطات سازمانی
بیتعارف بگویم؛ وضع رفتار حرفهای در سازمانها اسفبار است. نمیدانم آیا میشود گفت این موضوع عمومیت دارد یا خیر؟ اما میدانیم که رفتار غیرحرفهای در سازمانهای مختلف شدت و ضعف دارد. رفتار حرفهای و قابل احترام بسیاری نیز در سازمانها مشاهده میشود، اما قصد این مطلب تعریف و تمجید نیست. بلکه هدفش آن است که مصداقهای رفتار غیرحرفهای را برشمارد و آنها را یادآوری کند تا مانع از نرمال شدن آنها شود. مواردی که خیلی هم عجیب نیستند؛ بلکه چند مورد ساده اما بنیادیناند که گویی بهکل فراموش شده! مهاجرت نیروهای کاردرست، نبودن آدمها در جایگاهی که استحقاقش را دارند، وضعیت اقتصادی سازمانها و خلا نیروی کارآمد در بازار کار بخشی از دلایل این وضعیت هستند. بیایید با هم مرور کنیم.
تاریخ تحویل (Deadline):
تاریخ تحویل کار، گویی تبدیل شده به تاریخی برای عبور از آن. چیزی که روی کاغذ مطرح میشود و کمتر پایبندی به آن وجود دارد. برای چاره، به ناچار چندین روز زودتر از تاریخ واقعی برای تحویل اعلام میشود که رد شدن از آن، خود بیشتر این تاریخها را بیاعتبار میکند. تاریخ تحویل نامش چه در انگلیسی چه در فارسی رویش است. نقطه نهایی تحویل کار است نه جایی برای چانهزنی، آپدیت دادن، دعوا یا بهانهجویی.
پرداخت بهموقع و طبق توافق:
پرداخت دستمزد و تسویه خرید کالا یا خدمات، جای اینکه از قواعد مندرج در قرارداد یا رویههای مشخص مالی یا حتی چارچوبهای اخلاقی پیروی کند، بیشتر تابع قدرت چانهزنی و اهرم فشار شده است. هرکه زورش بیشتر میرسد، میتواند دیرتر پول را پرداخت کند. فقط تا وقتی دست دیگران زیر سنگ است، وقتی برعکس باشد، اتفاقا پرداخت بهموقع هم انجام میشود. آش انقدر شور شده که «پرداخت بهموقع» تبدیل به یک مزیت در جلسههای مصاحبه استخدامی شده است.
جلسه:
قبل از تنظیم هر جلسهای میشود پرسید «آیا این موضوع با ایمیل، تماس تلفنی یا ویدیویی حل میشود؟». از آن گذشته هر جلسهای، دستکم چهار عنصر اصلی دارد: دستور جلسه، مدت، افراد مرتبط و خروجی مشخص. گاهی برخی جلسات بیشتر از دورهمی کاری نیستند. بهویژه جلساتی که به صورت تکرارشونده تنظیم شدهاند و بعد از مدتی کاملا هدف اصلی و کارکردشان را از دست میدهند. اما همچنان زمان زیادی از افراد و سازمانها میگیرند. از افراد بیربط حاضر در برخی جلسهها، خاطرهگویی وسط جلسه و بیحساب و کتاب بودن زمان دیگر بگذریم.
تایید گرفتن:
مدیرعامل باید در جریان همه کارها باشد و همه کارها از قبل به تایید او برسد. چنین ادعایی از اساس اشتباه است. مدیرعامل (یا مدیران ارشدی که به او گزارش میدهند) نیازی نیست درباره همهچیز نظر و تاییدیه بدهند. اما این اتفاق رخ میدهد چون بسیاری از مدیران میانی و دیگر افراد، حاضر نیستند مسئولیت تصمیمشان را بهعهده بگیرند. پس، از قبل همهچیز را تایید میکنند تا بعدا مسئولیتی متوجهشان نباشد. غافل از اینکه مدیرعامل یا مدیران ارشد، لزوما میزان تخصص لازم را ندارند و برای این منظور، شما را استخدام کردهاند.
ادعا:
هر ادعایی، اگر منطبق با واقعیت نباشد حاوی نوعی دروغ است. بهویژه اینکه خود ادعاکننده، بداند که ادعایش دقیق یا صحیح نیست. گرفتن کار، اقناع و اثرگذاری در طرف مقابل، مطرح کردن سازمان یا فرد و… بسیار مهماند اما نه به قیمت دروغ. بخشی از بازار کار قبح اخلاقی ادعای گزاف را که فراموش کرده هیچ، حتی درس نمیگیرد که چنین ادعایی خیلی زود افشا میشود و مدعی رسوا. برخی اما اسفندیاران زمانهاند. هیچ تیر رسوایی بر آنها کارگر نیست.
اینها تنها بخشی از مصداقهای رفتار غیرحرفهای در بازار کار این روزها هستند. این فهرست را اما میشود تا چندین صفحه ادامه داد. شاید بد نباشد اگر دوستان و همکاران دیگر این فهرست را کامل کنند. بازار کار لازم دارد از «عادیسازی» رفتار غیرحرفهای، جلوگیری شود.