سنتشکنی میتواند قفل خلاقیت شما را باز کرده و مشتری را به هیجان بیاورد. با روشهای زیر میتوانید تکانی به وضعیت بدهید.
یادتان هست زمانی که تصمیم گرفتید طراح بشوید؟ به نظر یک شغل رویایی است. میتوانید خودتان را بیان کنید. ایدههای تازه و هیجانانگیز خلق کنید. مهارتی جسورانه و چشماندازی تحولبرانگیز. آیا به همه اهدافتان رسیدید؟
اگرچه سادهتر آن است که از بین رفتن خلاقیتتان را گردن مشتری، مدیران و همکاران بیاندازید اما گاهی تمام اینها توجیه است.در حقیقت ما اغلب با محافظهکاری در طراحی خودمان را محدود میکنیم.
گاهی اوقات به خودتان میآیید و میبینید شما هم از همان نمادهای تصویری که طراحان دیگر هرجا که نگاه کنید استفاده کردهاند استفاده میکنید و حتی نمیدانید چرا این کار را میکنید. گاهی شما متوجه میشوید که ناخودآگاه به جای تلاش برای پیش بردن حرفتان، کاری را که دیگران دوست دارند ببینند را پیشبینی میکنید. اگرچه نتیجه مطابق بریف است و راضی کننده، اما شما در قلب خود میدانید که این طراحی هرگز هیچ جایزهای را نخواهد برد.
اگر پیشبینی کارها و امن انجام دادنشان ممکن است تبدیل به تنظیمات پیشفرض شما شود، شاید زمان آن رسیده که تغییراتی ایجاد کنید و طراحی تجربی بیشتری انجام دهید. ممکن است ترسناک به نظر برسد اما شما احتمالا با دیدن نتایج، غافلگیری دلپذیری خواهید داشت. و اگر نه، حداقل از روال انجام دادنش راضی خواهید بود. از همه مهمتر شما اشتیاقی که برای طراحی داشتید و کم کم داشت از بین میرفت را زنده میکنید.
خبر خوب این است که شما تنها نخواهید بود. گرچه آنها به معنای کلمه اقلیت هستند اما استودیوها و طراحان زیادی وجود دارند که با اصرار و با موفقیت توانستهاند محافظهکاری را شکست دهند و حتی گاهی قوانین طراحی را نیز بشکنند و با وجود این (و شاید به همین دلیل) همچنان میتوانند مشتری را خوشحال نگه دارند.
ما با شش نفر از آنها حرف زدیم تا بفهمیم چطور هنجارشکنی میکنند، تجربه میکنند و جرات دارند که متفاوت باشند بدون آنکه لزوما اهداف کسبوکارشان به خطر بیفتد. اینطور که پیداست شما میتوانید طراح بمانید و پول دربیاورید. ببینید که چطور میتوانید تفکر طراحیتان را مختل کنید.
بسیاری از استودیوهای طراحی هر دردسری را به جان میخرند تا در وبسایتهایشان خودشان را غیرمتعارف، هنجار شکن و متفکرانی رویاپرداز معرفی کنند.اما اگر به کارهایشان نگاهی بیاندازید متوجه خواهید شد که به طرز ناامیدکنندهای کارهایشان معمولی است و اگر کلمه بهتری میخواهید: کسلکننده هستند. بعضیها البته واقعا توانایی این را دارند که حرف و عملشان را یکی کنند. به کارهای طراحی گرافیک دونفره شل ایکهورن و جان فورس که به نان-فرمت Non-Format هم شهرت دارند نگاهی بیاندازید.
در سال ۲۰۰۵، آنها داشتند کمکم احساس میکردند که در چالهای گیر افتادهاند. «ما آگاهانه کارهای تزیینی که کمکم داشتیم به آن شناخته میشدیم را کنار گذاشتیم. و فعالانه تلاش کردیم تا رویکرد تازهای پیدا کنیم که بسیار سادهتر و تعمدا بروتالیست (۱) باشد.» فورس به یاد میآورد: «ما برای اولین بار تلاش کردیم که فونت خودمان را خلق کنیم که بسیار شجاعانه و اکثر اوقات خواندنش سخت بود. ما واقعا از دیدن لایههای زینتی که خودمان ساخته بودیم خسته شده بودیم. در آن زمان طراحی گرافیک در اوج سبک ماکسیمالیسم بود. ما میخواستیم همه چیز را دور بریزیم و دوباره با چیزهای ساده شروع کنیم. چیزی که احساس کردیم بیشترین کنترل را در آن داریم.»
این روزها لیست مشتریان نان-فرمت شامل نامهای بزرگی چون ادوبی، چنل ۴، کوکاکولا، نوکیا و یونیکلوست اما آنها هنوز از موضعشان کوتاه نیامدهاند. «ما تا جایی که میتوانیم سعی میکنیم کارهایمان را تجربی انجام بدهیم.» فورس میگوید:« برخی از اوقات این با جنبههای بصری نمود پیدا میکند و گاهی از روشی که برای ارتباط برقرار کردن استفاده میکنیم. اما در هر صورت ما همه چیز را زیر سوال میبریم مخصوصا خود بریف را. یک جملهای بین ما معروف است که از مشتری نپرس چه چیزی میخواهد از آنها بپرس تلاش میکنند چه چیزی را به دست بیاورند.»
جاش نیومن مدیر بخش خلاقیت در ST8MNT است. این استودیو کارهایی برای تیلور سوئیفت، فستیوال موسیقی بانرو و کانال نشنال جئوگرافیک و دیگران انجام داده است. «بعضی وقتها مشتری طراحی میخواهد که شبیه کارهای دیگران است.» وی فاش میکند که «اما این نمیتواند منحصربهفردی آنها را نشان دهد. زمانی که برندی را میسازید همه چیز به معرفی محصولی یگانه بستگی دارد. و بیشتر اوقات این یعنی باید راهی کاملا متفاوت از قراردادهای بصری که در این بازار وجود دارد انتخاب کنید.»
به طور مثال به راک یور ران، سری مارتونهای راک اند رول که توسط شرکت ST8MNT با همکاری آژانس مارکتینگ تجربی ریچ برندسازی شده بود نگاه کنید. برای انجام این کار، آنها تصمیم گرفتند که قدمی سورئال بردارند. ارائه دادن یک ظاهر و احساس هندسی در عناصر گرافیکی و تایپوگرافی که یک دنیا با برندسازی معمولی ورزشها فاصله دارد.
اما جواب داد و به خاطر خودش نبود که متفاوت بود، زیرا یک دلیل روشن برای رویکرد غیرمعمولی وجود دارد. نیومن توضیح میدهد «این فرمها برگرفته از نور و حرکت در خیابانهاست. عناصر طراحی افزوده شده شامل تصاویری از آلات موسیقی و دوندههاست که پوشیده از تکههای نور، درخشش و انرژی است. هدف این بود که انرژی رویداد ماراتون را جذب کند و با برند تویوتا در کنار هم توجه شرکتکنندگان را به فعالیتهای تویوتا جلب کند.»
ان اولکو طراح مستقلی است که در شهر مینیاپولیس کار میکند و مشتریهایی شامل تارگت، نیکولودین، اچ پی و اپل دارد. او باور دارد که شما هرچه بهتر قوانین نظریههای طراحی را بفهمید، سادهتر میتوانید آنها را بشکنید. این اصولی است که او در تمام کارهایش به کار میبرد و به طور مشخص در یک اثر چاپی به نام به «زیبایی قوانین را بشکن».
وی توضیح میدهد: «این اثر به خصوص، بخشی از یک نمایشگاه گروهی در استودیو چاپ چوبی به نام همیلتون اینک اسپات در سنت پاول در مینهسوتا بود. من پوستر خودم را خلق، حکاکی و با استفاده از تکنیک لینولئوم چاپ کردم. این زمانی بود که من درباره اصول اولیه اینکه چطور یک تایپوگرافی خوب داشته باشیم، چیزی که درونش قوانین و ساختارهای زیادی وجود دارد مطالعه میکردم. من به بالا پایین کردن آن علاقمند شدم، ایده خلق کردن چیزی که انتزاعیتر و ناخواتر باشد. بنابراین ایده این بود که چیزی خلق کنیم که ایده شکستن قوانین طراحی را به تصویر بکشد. آیا میتوانم انقدر آن را ناخوانا کنم که تبدیل به چیزی فرا انتزاعی شود، اما در عین حال آن را از راهی زیبا انجام دهم که تجربه و احساس کاملا جدیدی در هرکسی که به آن نگاه میکند به وجود بیاورد؟
اینطور نیست که اولکو فکر کند که قوانین طراحی اشتباه و یا بد هستند، به سادگی با شجاعانه زیرپا گذاشتن آنها ما بهتر میتوانیم آنها را بفهمیم و قفل خلاقیتمان را فقط کمی بیشتر باز کنیم. وی حتی کارگاههایی را در موسسه آمریکایی هنر گرافیک (AIGA) برگزار میکند و در آن روشش را شرح میدهد. و این رویکردی است که کموزیاد با تمام مشتریانش دارد.
او اشاره میکند چیزی که مردم توقع دارند یک ساختار خیلی خوب و فرم است. اما اگر شما ساختار را بگیرید، پایهها و بنیادش را و بدانید تا کجا برای پیشروی جا دارید، بعد کمی آنها را با هم مخلوط کنید یا چیزی غیرمعمول به مردم نشان دهید، این همان جایی است که چیزهایی که توقع ندارید اتفاق میافتند، زمانی که مردم از جایگاه راحتشان قدمی فراتر میگذارند.
در پروژه بابی هتل، یک بوتیک در نشویل توسط، شرکت ST8MNT ،در صفحهبندی طرح راهنمای جیبی و پوستر قوانین سلسله مراتب در طراحی را شکست. رایان میشیموری، مدیرهنری شرکت ST8MNT میگوید دلیلی پشت این انتخاب شورشی داشتند. «آنها حرکت معمول قوانین سلسله مراتب را ندارند و به چشمان شما اجازه میدهند تا دوری بزنند و المانهای کوچکی که باعث سرگرمکننده بودن طراحی شده را پیدا کنند.» او توضیح میدهد«ارتباط همچنان دست نخورده میماند، حتی با وجودی که اصول اولیه قوانین سلسه مراتب شکسته شده اما هنوز عناصر دست نخورده به اندازه کافی وجود دارد تا توجه شما را به طراحی جلب کند.»
«سلسه مراتب، رنگ، فرم، کارکرد … تمام این موارد میتواند تغییر کند اما باید دلیلی وجود داشته باشد که چرا» نیشیموری ادامه میدهد: «به طور مثال، چون تلاش میکنید که چیز متفاوتی را بیان کنید، داستان دیگری از پرسپکتیو بگویید، تا با جنبههای منحصربه فرد چیزی را که روی آن کار میکنید ارتباط برقرار کنید.»
او اضافه میکند« وقتی شما یک قانون را میشکنید فکر بدی نیست که کمی قانون دیگری را پررنگ کنید تا تعادل در طراحیتان به دست بیاورید. مثلا اگر شما یک قانون تایپوگرافی را میشکنید که در نتیجه از خوانایی آن کم شده، میتوانید از سلسه مراتب استفاده کنید تا تعادل برقرار کنید و سادهتر مخاطب را در طراحیتان هدایت کنید.»
او اضافه می کند که حفظ تعادل فرمها و عملکرد تنها راه شکستن قوانین نیست، اما شروع خوبی است. تعادل معمولا چیز خوبی است. زیرا اگر شما تمام قوانین را بشکنید، احتمال دارد تا ارتباط و پیام را از دست بدهید که در نهایت طراحی را بیفایده میکند. به طور مثال، در سالهای دهه ۱۹۹۰، دیوید ارسون قانون صفحهبندی مجلات را شکست. اما به مجله ری گان نگاه کنید، جایی که او با نوشتهها کارهای دیوانهواری کرده است. اما همچنان تمام آنها را در مشکی میچیند که شما بتوانید آنها را تشخیص داده و بخوانید.
شورش علیه تمام قراردادهای طراحی چیز خوبی است اما چطور است که ببینیم یک طراح به طور عمومی چطور این کار را میکند؟
زنی که دقیقا این کار را کرده است ناسیا انگلسس است. کارهای او با تلفیقی از طراحی، علم بسیار پیشرفته و مهندسی چه به شکل ستون معماری شیشه که سهبعدی چاپ شده برای هفته هنر میلان تا تقارب صنایع دستی و اتوماسیون به عنوان مادیت افزوده در چیدمانش برای موزه V&A لندن، به طور واقعی پیشگامانه و علیه دستهبندی است. اما این چیز جدیدی نیست، او از زمانی که دانشجو بود خط کشیهای شغلی را نادیده گرفته است.
به عنوان کسی که در آکسفورد مهندسی خوانده است، انگلسس به هنر و طراحی علاقمند شد و اینکه چطور میتوانند با علم تلفیق شوند. پس از آموزش در کالج سلطنتی هنر، او بالاخره استودیو INI را پایهگذاری کرد. جایی که او به عنوان « استودیوی طراحی تجربی با محوریت رویکرد انسانی برای کشف ماده در زمینه ادراک» توصیف میکند.
در طی این سالها او میگوید که منبع دائمی الهامش، «نافرمانی» حرفهای و آکادمیک بوده است.
«نافرمانی از هنجار، راهی برای آموختن و کشف بیشتر بوده.» وی تاکید میکند: «و این همیشه همراه من است. به طور مثال: دیدن اینکه چطور دمندههای شیشه به راحتی با این عنصر کار می کنند بلافاصله جرقهای الهامبخش در سرم انداخت. زیرا من این آزادی را داشتم که کمی با قوانین منعطفتر باشم.»
او تاکید میکند «در آخر روز، اکتشاف از نافرمانی میآید. اکتشاف باید چیزی را که وجود داشته به چالش بکشد یا فراتر از چیزی که میدانی پیش برود. پس شما باید نافرمان باشید. دانشمندان نسبت به پیشینیانشان نافرمانی میکنند. طراحها از قراردادها نافرمانی میکنند. البته نافرمانی سویهای دارد که میتواند ویرانگر باشد اما مهم است که آن را به خلاقیت و کشف، هدایت و تبدیل کنید.»
اولکو میگوید: کلید ایجاد اختلال در طراحی، آزمایش کردن است. و این رویکردی است که او معمولا در کار خودش دنبال میکند. وی توضیح میدهد: بیشتر کارهای من اینطور است که: من باید این را امتحان کنم، و سعی میکنم که آن را امتحان کنم.این یک خودآزمایی است که چطور میتوانم مفاهیم انتزاعی که در ذهنم وجود دارد را بازنمایی کنم و جوری ارائه دهم که مردم آن را درک کنند. یا چیزی درباره خودشان کشف کنند که چشمانشان را بر روی کنجکاوی و شگفتی بگشاید.
شاید به نظر جالب و هیجانانگیز باشد اما اولکو تاکید میکند که کار سادهای نیست. آزمایش در ذات خود یعنی چندین بار دوباره و دوباره از اول آغاز کردن… وی فاش میکند که «بیشتر کارهای من از بین میرود یا به دور انداخته میشود. اما تو مجبوری همه آن تمرینها را انجام بدهی، اشتباه کنی، آزمون و خطا کنی تا راهحلی به دست بیاوری که احساس کنی درست است.»
انگلسس میگوید« این خیلی وقتگیر است برای همین باید زمان بسیار زیادی بگذارید. و همچنین باید به صورت روانی ذهن قوی داشته باشید. شما مجبورید به ناشناخته قدم بگذارید. اشتباهها رخ میدهند، مردود شدن اتفاق میافتد. و برای همین شما باید واقعا کلهشق باشید و استقامت به خرج بدهید. دروغ نمی گویم، شما مجبورید یک ذره طبیعت خودآزار داشته باشید.»
«این ترسناک و همزمان بسیار جالب است.» وی ادامه میدهد «در مورد من، من به معنای واقعی کلمه مجبور شدم یاد بگیرم که یک پاسخ صحیح وجود ندارد و ارزش را در مسیری که طی میکنم ببینم. و کلمه شکست را فراموش کنید. آن را تجربه کردن بنامید… برای اینکه دقیقا تجربه کردن همین است.»
قوانین و قراردادهای گسترده هر جامعه میتواند توسط طراحان نیز مورد سوال قرار گیرد. در حقیقت، این چیزی است که استودیوی خلاق سوئدی اسناسک Snask به فرمی هنری تبدیل کرده است.
برای مثال یک چیز به ظاهر بیاهمیت این است که رنگ سازمانی آنها صورتی است. بنیانگدار و مدیر خلاقیت این شرکت، فردریک اوست میگوید: «مردم از ما میپرسند چرا؟ آنها این رنگ را به عنوان نماد زنانگی یا جنسیت میبینند. اما تمام اینها ساخته شده است. در حقیقت چند قرن پیش، صورتی رنگی مردانه بود. زیرا سایهای از قرمز است و قرمز با خون و خاندان سلطنتی به یاد آورده میشد. تنها کسانی که اجازه پوشیدن آن را داشتند مردانی تحت حمایت خداوند بودند. برای همین اینکه ادعا کنند صورتی رنگی زنانه است تنها برگرفته از ایدههای تبلیغاتی است که می گوید نوزادان دختر صورتی و نوزادان پسر آبی میپوشند. به سادگی هیچ منطق دیگری ندارد.»
زیرسوال بردن هنجارها و قوانین بود که اوست و یاکن مگنوس را واداشت تا بلافاصله پس از دانشگاه اسناسک را راه بیاندازند. «ما نمیخواستیم در صنعتی کار پیدا کنیم که توسط پیرمردان سفیدپوست برپایه نظریههای قدیمی ساخته شده و این قوانین را وضع کرده است.» وی توضیح میدهد «برای همین ما استارتآپمان را راه انداختیم و گفتیم بیا دلمان را به دریا بزنیم، کار خودمان را انجام دهیم. بیا هر اشتباهی از دستمان برمیآید بکنیم و از آنها یاد بگیریم.»
مدل کسبوکار آنها هم غیرمتعارف بود. اوست تاکید میکند: «سودآوری هیچوقت دلیل شماره یک موجودیت ما نبود. ما میخواستیم جایی برای خوشگذراندن داشته باشیم. چیزی که دوشنبهها کمتر احساس سرکار رفتن را به آدم بدهد و بیشتر شکل رفتن به دنبال سرگرمی باشد.»
اما با وجود این رویکرد متفاوت، اسناسک توانست مشتری پیدا کند. اوست میگوید «جالب اینجاست که در پنج سال ابتدای کسبوکارمان ۹۰ درصد مشتریانمان را زنان تشکیل میدادند. ما گاهی از طرف مردهای مسن هم سفارشی داشتیم اما از همه چیز ما ناراحت میشدند، سنمان، اسممان، همه چیز.»
طی سالها همه چیز تغییر کرد، حالا برندهای متفاوت صف میکشند تا با استودیو هنر کار کنند. مثال جدید اسنیکراستاف Sneakersnstuff است. فروشگاههای بسیار مد روز زنجیرهای که از پشت میزهای کالج شروع شد و تنها در چند سال به یکی از تاثیرگذاران در صنعت مد بدل شد.
وقتی این شرکت به اسناسک رفت، رویکرد استودیو مثل همیشه تحریکآمیز بود. «آنها میخواستند ما یک فیلم باحال درباره کفش ضدآب اسنیکری که با همکاری آدیداس ساخته بودند بسازیم.» اوست به یاد میآورد« اما به جای ساختن یک فیلم باحال، ما گفتیم، اوه صنعت شما انقدر باحال ، و برندسازی شما هم بسیار باحال است که ما فکر میکنیم شما باید این کار را بکنید … باحال نباشید. چون وقتی همه دارند باحالبازی درمیآورند خوب است که کمی باحال نباشید، یا اصلا باحال نباشید.»
با انتخاب این تم، اسناسک فیلمی خندهدار و طعنهآمیز درباره کسی به نام توماس که علاقمند به پرش از گودال است ساخت. «او به شدت باحال نیست اما خودش باور دارد که به نوعی باحال است.» اوست توضیح میدهد «اسناسک همچنین ویدیوی طعنهآمیز دیگری با موضوع ویدیو گربهها در اینترنت ساخت. همه اینها بسیار اشتباه به نظر میرسد اما انقدر طنزش هوشمندانه و انقدر اجرای آن دقیق و تمیز بود که به زیبایی نتیجه داد.»
از کسانی که کار تیمی بلد نیستند تا بازیگران اصلی، مشتریها و استودیوها مسیر مشابهی را طی میکنند. و معمولا به همین دلیل ذهنهای مشابه یکدیگر را پیدا میکنند. این تجربهای بسیار آشنا برای آیلاوداست ILoveDust استودیویی خلاقه در برایتون و سوتسی است که از سال ۲۰۰۳ علیه هنجارهای این صنعت مقابله میکند.
امروز، مشتریهایشان غولهای بینالمللی مانند نایکی، ردبول، ایکس باکس و کوکاکولاست. اما این موضوع شرکت را از طراحی راههای تازه برای شکستن محدودیتها وانداشته است. «ما همیشه به دنبال معرفی سبکهای جدید هستیم. و به طور قطع چیزهای نزدیکتر به طیف کارهای تجربی: شکستن قوانین، کشیدن کلمات، به هم ریختن رنگها.» مت هوآرتز طراحی اصلی توضیح میدهد« بیشتر مشتریان ما سراغ ما آمادهاند دقیقا چون میدانند ما از قوانین پیروی نمیکنیم.»
و هرچه بیشتر شما را برای کار تجربی بشناسند، بیشتر مشتریان آن را درخواست خواهند کرد. او میگوید: «یک پورتفولیو خوب و موفق و قانونشکن همیشه کمک میکند»
این رویکرد به خوبی با مشتری جدید جور درآمده است. پلتفرم جدید و توجهبرانگیز «فروشسرگرمی» NTWRK بنیانگذاری شده توسط آرون لونت کسی که به خاطر مدل کسبوکار نوآورانهاش سرتیتر بسیاری از اخبار شده است.
»پلتفرم NTWRK اولین در نوع خودش است. برای همین آنها تصاویری جدید برای معرفی خدماتشان میخواستند.» هوآرتز توضیح میدهد: « NTWRK به ما گفت هرکاری که احساس میکنید برای ما خوب است انجام دهید. استودیو خلاقیتش را بیرون ریخت و نتیجه چیزی درهم آمیخته و سبک رترو دهه ۱۹۸۰ شد. تایپوگرافی، تصاویر علمی تخیلی و تصاویر احمقانه بازی قدیمی 8-bit.
البته مشخص است که این از آن نوع انیمیشنهایی نیست که برای معرفی یک برند یا محصول جدید عادت داریم ببینیم. این باعث کمترین احساس ناآشنایی میشود. اما در دنیای موازی شبکههای مدرن اجتماعی، جایی که چیزی که برای نسل زد (۲) جذاب است برای باقی جامعه غیرقابل درک است، به طرز غریبی عالی به نظر میرسد. هوآرتز لبخند میزند و میگوید؛ «با این یکی خیلی خوش گذشت».
حیطههای کسبوکار بیشتر و بیشتر شاهد تازهواردان هنجارشکن خواهد بود و این روالی است که هرچه بیشتر به ۲۰۲۰ نزدیک میشویم سرعت بیشتری میگیرد.
پلتفرمهای جدید نوآورانه خواستار تفکر طراحی نوآورانه هستند. پس همانطور که پیش میرویم بهترین زمان برای ساختن شهرتتان در دوری از قراردادها و حاضر بودن به نافرمانی در برابر قوانین طراحی است.
(۱) بروتالیست سبکی در معماری است که در دهههای ۱۹۵۰-۱۹۶۰ به سادگی، فرمهای بلوک مانند و سیمان خام معروف بود. در اینباره میتوانید اینجا بیشتر بخوانید.
(۲) نسل Z: کسانی که اواسط دهه ۱۹۹۰ تا اواسط ۲۰۰۰ به دنیا آمدهاند.
مترجم: رها عسکریزاده
ترجمهای از سایت creativebloq
حال تبلیغات ایران این هفته چگونه است؟ برنامه ؛است» با رویکردی حمایتی به بررسی کمپینهای…
سرویس تشخیص موسیقی محبوب Shazam تاکنون در شناسایی ۱۰۰ میلیارد آهنگ به کاربران خود کمک…
شرکت خودروسازی فورد بهدلیل کاهش فروش خود در اروپا، ۴ هزار نفر از کارمندانش را…
وزارت دادگستری (DOJ) رسماً اعلام کرده که گوگل باید مرورگر کروم را بفروشد تا در…
هزارهها یا نسل Y بخشی از جمعیت متولد دهه 1980 و 1990 هستند که به…
در چند سال اخیر، تعداد زیادی از خودروسازان مثل کیا و رولزرویس لوگوهای جدید و…