از تبلیغات کمپین انتخاباتی هالیوودی ترامپ گرفته تا استراتژیهای سیاسی «عجیب» هریس، سال 2024 سالی پر اهمیت برای چشمانداز سیاسی آمریکا است. هریس و ترامپ دقیقاً چگونه رایدهندگان را وادار به پذیریش وعدههای خود مبنی بر آیندهای روشن تر میکنند؟ خوب، ممکن است هدف آنها یکی باشد، اما استراتژیهایی که استفاده میکنند تفاوتهای فاحشی دارند.
به گزارش ایران ادز– انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال 2024 تنها یک رقابت سیاسی نیست، بلکه ویترینی برای استراتژیهای تبلیغاتی و حمایت مالی پیشرفته است. هر دو حزب اصلی از پلتفرمهای دیجیتال، حمایت مالی شرکتها و تاکتیکهای نوآورانه برای افزایش مشارکت رأیدهندگان جهت تضمین پیروزی استفاده میکنند. کمپین انتخاباتی 2024، از پیامهای هدفمند گرفته تا اهمیت اصالت، گنجینهای از خرد بازاریابی است، بیایید به چند درس کلیدی بپردازیم.
یکی از استراتژیهای برجسته در انتخابات 2024، هدفگذاری دقیق بخشهای رایدهنده است. درست مانند یک شرکت که ممکن است بازار خود را بر اساس آمار جمعیتی یا رفتار خریدار تقسیمبندی کند، کمپینهای سیاسی نیز رأیدهندگان را بخش بخش می کنند. بهجای پیامهای عمومی، کمپینها پیامهای متناسب با گروههای رأیدهندگان مختلف ارائه میدهند. همانطور که فیلیپ کاتلر، افسانه بازاریابی، زمانی گفت: “هدف بازاریابی این است که مشتری را بشناسید و درک کنید که محصول یا خدمات متناسب با او باشد و محصول خودش را بفروشد.” در این مورد، نامزدها «محصولات» هستند و «مشتریان» رأی دهندگانند.
کمپینهای سیاسی به شکل درستی از تجزیه و تحلیل دادهها استفاده میکنند. آنها همه چیز، از احساسات رسانههای اجتماعی گرفته تا میزان مشارکت رایدهندگان را در زمان واقعی به جهت تصمیمگیری آگاهانه ردیابی میکنند؛ چرا که توانایی تغییر روند بر اساس داده ها بسیار مهم است. به عنوان مثال، اگر یک تبلیغ خاص عملکرد خوبی نداشته باشد، کمپینها میتوانند تقریباً بلافاصله آن را تغییر دهند. این رویکرد بر اهمیت دادهمحور بودن در تلاشهای بازاریابی شما تأکید دارد.
یک داستان متقاعدکننده میتواند قانعکنندهتر از فهرستی از حقایق باشد و کمپین های 2024 این را به خوبی میدانند. خواه نامزدی یک حکایت شخصی را به اشتراک میگذارد یا یک تبلیغ احساسی، داستانسرایی در قلب استراتژی آنها قرار دارد چراکه ارتباط عاطفی باعث ایجاد تعامل می شود. برندهایی که میتوانند داستانی را تعریف کنند که با مخاطبانشان طنینانداز شود، همیشه دست بالا را خواهند داشت. فقط به یاد داشته باشید، حتی یک داستان خوب هم نیاز به محتوا دارد.
رأیدهندگان فقط اطلاعات را از یک منبع مصرف نمیکنند، بلکه با کمپینهایی در چندین کانال، از تبلیغات تلویزیونی سنتی گرفته تا ویدیوهای TikTok، درگیر هستند. این رویکرد همهکانالی تضمین میکند که هیچ بخش رایدهی از دست نرود. برای کسب و کارها، نکته مهم واضح است: مخاطبان خود را در جایی که هستند ملاقات کنید. یک استراتژی منسجم omnichannel میتواند دید و تعامل را افزایش دهد و تضمین کند که پیام برند شما در همه پلتفرمها دیده شود. اگر یک سیاستمدار 78 ساله بتواند در TikTok دیده شود، برند شما نیز می تواند.
اگر انتخابات 2024 یک چیز را به ما آموخته باشد اهمیت مدیریت بحران است. خواه این یک رسوایی باشد، یا یک خط مشی ضعیف یا یک رویداد غیرمنتظره، نحوه واکنش کمپین ها می تواند باعث موفقیت یا شکست آنها شود. اصالت کلیدی است؛ رای دهندگان، درست مانند مصرفکنندگان، میتوانند عدم اصالت را از یک مایل دورتر حس کنند. زمانی که برندها با بحران مواجه میشوند، بهترین استراتژی شفاف بودن، مسئولیتپذیری و برقراری ارتباط شفاف است. به یاد داشته باشید، در عصر رسانههای اجتماعی، شهرت یک برند را میتوان در یک توییت از بین برد یا بازخرید کرد.
کمپینهای سیاسی مدتهاست بر حمایتها تکیه میکنند، اما سال 2024 آن را با بازاریابی اینفلونسرها به سطح بعدی رسانده است. نامزدها خود را با اینفلوئنسرهایی که طرفداران زیادی دارند، به ویژه در میان رای دهندگان جوان تر، هماهنگ می کنند. این تاکتیک فقط به دنبال افزایش لایک نیست، بلکه در مورد ایجاد اعتبار و اعتماد در قشر خاصی از رایدهندگان است. برای برندها، استفاده از اینفلوئنسرها میتواند راهی قدرتمند برای دستیابی به مخاطبان جدید و ایجاد وفاداری به برند باشد. فقط مطمئن شوید اینفلوئنسرهایی که انتخاب میکنید با ارزشهای برند شما همسو باشند در غیر این صورت ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد.
در نهایت، اگر یک درس کلی از انتخابات 2024 وجود داشته باشد، آن اهمیت انطباق با تغییر است. چشمانداز سیاسی دائماً در حال تغییر است و کمپینها باید چابک باشند و آماده تنظیم استراتژیهای جدید باشند، همین امر در مورد مشاغل نیز صادق است. بازار می تواند در یک لحظه تغییر کند و توانایی چرخش سریع برای بقا ضروری است. همانطور که استیو جابز زمانی گفت: “نوآوری نه گفتن به هزار چیز است.” گاهی اوقات، این به معنای نه گفتن به چیزی است که کار نمیکند، به اندازه کافی جسارت داشته باشید که چیز جدیدی را امتحان کنید.
رسانههای اجتماعی یک ابزار ضروری در کمپینهای انتخاباتی مدرن ایالات متحده هستند و در سال 2024 نقش اصلی را ایفا میکنند. کامالا هریس و دونالد ترامپ به طور تمام و کمال از پلتفرمهای دیجیتال استفاده میکنند زیرا میخواهند رایدهندگان خود را به طور مؤثر بسیج و هدف قرار دهند. با این حال، استراتژیهای آنها از نظر انتخاب پلتفرم، محتوا و رویکرد به مخاطبان هدف متفاوت است. هر دو کمپین از منابع دیجیتالی به طور متفاوتی برای دستیابی و متقاعد کردن هر چه بیشتر رأیدهندگان استفاده میکنند.
تیم مبارزات انتخاباتی کامالا هریس یک استراتژی مدرن و مترقی رسانههای اجتماعی را ایجاد کرده است که در درجه اول رایدهندگان جوان را هدف قرار میدهد. این کمپین بر روی پلتفرمهایی مانند TikTok و Instagram متمرکز است که در بین مخاطبان جوان محبوب هستند. فرمتهای مختلف، از جمله الگوهای رفتاری، ویدئوهای کوتاه و محتوای تعاملی، پیامهای سیاسی را به شیوهای سرگرمکننده و به راحتی قابل درک منتقل میکنند. نکته قابل توجه، تاکید بر محتوای دارای پتانسیل ویروسی است که میتواند به طور ارگانیک به دسترسی بالایی برسد. این رویکرد پیامهای کمپین را بدون تکیه صرف به تبلیغات پولی تقویت می کند.
یکی دیگر از مؤلفههای استراتژی، همکاری با اینفلونسرهایی است که محتوای معتبر و جذاب ایجاد میکنند. این اینفلونسرها ارتباط قوی با جوامع خود دارند و به طور مؤثر پیامهای سیاسی را منتقل میکنند. در مقایسه با ترامپ، هریس به میزان قابل توجهی در تبلیغات رسانههای اجتماعی سرمایهگذاری بزرگتری کرده است. دادههای سپتامبر و اکتبر 2024 نشان میدهد که کمپین او حدود 31.5 میلیون دلار برای تبلیغات گوگل و یوتیوب هزینه کرده است.
علاوه بر این، او حدود 3.5 میلیون دلار در هفته برای تبلیغات در پلتفرمهای متا مانند فیسبوک و اینستاگرام هزینه میکند. این سرمایهگذاریها اهمیت کانالهای دیجیتال را در استراتژی او برای دستیابی به رأیدهندگان در ایالتهای نوسانی کلیدی برجسته میکند.
تیم کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ رویکرد متفاوتی را اتخاذ کرده و بر پلتفرم خودش یعنی Truth Social تمرکز دارد. از طریق Truth Social، او با تکیه بر حدود 7 میلیون دنبالکننده خود، مستقیماً به پایگاه اصلی رأیدهندگان خود دسترسی دارد. این به او اجازه میدهد تا با پیامهای منظم، مستقیم و بدون فیلتر مخاطبان وفادار و درگیر را مورد خطاب قرار دهد. برخلاف هریس، تیم ترامپ کمتر روی تبلیغات پولی در پلتفرمهای معتبری مانند فیسبوک و اینستاگرام سرمایهگذاری نموده است و در عوض، آنها به کانالهای ارتباطی سنتی، از جمله کمپینهای ایمیلی و تبلیغات تلویزیونی متکی هستند.
یک استراتژی قابل توجه استفاده هدفمند از پیامرسانی است که بر موضوعات مهم برای پایگاه او متمرکز است. این ارتباط مستقیم و بدون فیلتر را بدون دخالت پلتفرمهای خارجی ایجاد میکند. علاوه بر این، تیم ترامپ از رسانههای اجتماعی برای تبلیغ رویدادها و بسیج حامیان استفاده میکند. این رویکرد، به ویژه در حوزههای انتخاباتی کلیدی، مؤثر بوده است، زیرا ارتباط مستقیم با پایگاه را تقویت می کند. این امر به حامیان انگیزه میدهد تا فعالانه در کمپین شرکت کنند.
اگرچه هر دو کمپین به طرز ماهرانهای استراتژیهای خود را با گروههای هدف مربوطه تطبیق میدهند، اما همچنان با چالشهای خاصی روبرو هستند زیرا تمرکزهای متفاوتی دارند و از پلتفرمهای مختلفی استفاده میکنند.
فراوانی پستهای رسانههای اجتماعی و تولید سریع محتوای جدید خطراتی را به همراه دارد، زیرا پیامها به راحتی قابل درک اشتباه هستند. در عین حال، فضای کمتری برای بحثهای عمیقتر وجود دارد که میتواند مشکلساز باشد. همچنین، این خطر وجود دارد که مسائل پیچیده در سیل پستهای سریع و ویروسی گم شوند. این میتواند به این معنی باشد که دستور کار سیاسی واقعی به اندازه کافی مورد توجه قرار نمیگیرد و نادیده گرفته میشود.
اتکای شدید به Truth Social به عنوان پلتفرم اصلی میتواند دامنه کمپین او را محدود کند. بسیاری از رایدهندگان بالقوه دیگر رسانههای اجتماعی را ترجیح میدهند و این امر باعث میشود ترامپ نتواند با گروههای جدید رایدهندگان ارتباط بگیرد. این امر میتواند بهویژه در حوزههای انتخاباتی کلیدی، جایی که نظرات هنوز نامشخص است، مشکلساز باشد.
در نهایت، استراتژیهای رسانههای اجتماعی کامالا هریس و دونالد ترامپ منعکسکننده رویکردهای سیاسی و اهداف مبارزات انتخاباتی آنهاست. هریس به طور استراتژیک در تبلیغات دیجیتال و اشکال ارتباطی مدرن سرمایهگذاری میکند تا به مخاطبان جوان و وسیعی دست یابد. در مقابل، ترامپ برای تقویت پیوند خود با پایگاه خود بر روشهای آزمایش شده و واقعی ارتباط مستقیم تکیه میکند. هر دو استراتژی بر نقش حیاتی پلتفرم های دیجیتال در مبارزات انتخاباتی تاکید می کنند. در نهایت، مشخص خواهد شد که کدام رویکرد می تواند رای دهندگان را بهتر بسیج و متقاعد کند.
نامزدهای ریاست جمهوری و متحدانشان در هفت هفته پایانی مبارزات انتخاباتی بیش از نیم میلیارد دلار را به تبلیغات تلویزیونی و رادیویی اختصاص دادند.
بر اساس دادههای ارائه شده توسط AdImpact، گروههای حامی “کامالا هریس” معاون رئیسجمهور، 332 میلیون دلار به تبلیغات تلویزیونی و رادیویی اختصاص دادهاند که 63 درصد کل هزینه تبلیغات کمپین بوده و درجه اهمیت تبلیغات تلویزیونی را مشخص می سازد؛ در حالی که کمپین ترامپ حدود 194 میلیون دلار را از طریق گروههای حامی به تبلیغات تلویزیونی اختصاص داده.
جنگهای تبلیغاتی پیامد جنگهای جمعآوری کمکهای مالی است: دموکراتها در ماههای پس از جانشینی خانم “هریس” به جای “بایدن” ، به میزان قابل توجهی بیشتر از جمهوریخواهان درآمد کسب کردند و بالطبع خانم هریس پول بیشتری برای خرج کردن در رسانههای پولی دارد.
کمپین هریس در هفته های باقی مانده از انتخابات بیشتر از کمپین ترامپ هزینه می کند. خانم هریس قرار است حدود 109 میلیون دلار تبلیغات پخش کند، در حالی که آقای ترامپ حدود 98 میلیون دلار را پخش خواهد کرد.
در مجموع، به نظر می رسد که دموکرات ها و جمهوری خواهان در مورد اینکه کدام ایالتها مهمتر هستند توافق دارند: حدود 29 درصد از تبلیغات جمهوریخواهان مربوط به پنسیلوانیا است، در حالی که 23 درصد از هزینه تبلیغاتی دموکراتها به این ایالت اختصاص دارد. در سایر ایالتهای میدان نبرد، نسبت پولی که هر یک از طرفین خرج می کنند مشابه است.
هر دو کمپین از استراتژی های نوآورانه برای دستیابی به رأی دهندگان استفاده می کنند. کمپین هریس بر تلاشهای مردمی از طریق رویدادهای اجتماعی و اینفلوئنسرهای محلی برای ایجاد حمایت گسترده تمرکز دارد. آنها با برگزاری کنفرانسهای مجازی و جلسات پرسش و پاسخ برای برقراری ارتباط مستقیم با رأی دهندگان بر شفافیت و دسترسی تأکید دارند.
کمپین ترامپ که به دلیل تمرکز بر رویدادهای بزرگ شناخته شده است، همچنان از گردهماییهای بزرگ برای نیرو بخشیدن به پایگاه خود استفاده می کند. علاوه بر این، آنها در حال سرمایه گذاری در کانالهای رسانهای جایگزین برای دور زدن سوگیریهای درک شده در رسانههای اصلی، با استفاده از پلتفرم هایی مانند Newsmax و OANN هستند.
حمایت مالی شرکتی نقشی ظریف و در عین حال قدرتمند در شکل دادن به مبارزات انتخاباتی ایفا می کند. شرکت های بزرگ کمک های قابل توجهی به بودجه کمپین می کنند. برای مثال، غولهای فناوری مانند فیسبوک و گوگل نه تنها پلتفرمهایی برای تبلیغات سیاسی هستند، بلکه از طریق مالی و سیاسی نیز کمپین دلخواه خود را حمایت می کنند. این مشارکتها میتوانند بر مواضع سیاسی و اولویتهای کمپین مربوطه تأثیر بگذارند.
اما انتخابات چه تاثیری بر روی شرکتها دارد؟ به عنوان مثال، صنعت خودرو علاقه خاصی به نتیجه این انتخابات دارد. تحت دولت بایدن، اقدامات حمایتی برای وسایل نقلیه الکتریکی و انرژی پاک منجر به سرمایهگذاریهای قابل توجهی در زیرساخت های خودروهای الکتریکی شد. پیروزی جمهوری خواهان به طور بالقوه می تواند این ابتکارات را به عقب براند و بر سرمایه گذاری ها و مقررات آتی در بخش خودرو تأثیر بگذارد.
سخن پایانی
انتخابات 2024 آمریکا ممکن است در مورد سیاست باشد، اما کلاس درس بازاریابی جهانی است. کسبوکارها با تمرکز بر پیامهای هدفمند، تصمیمهای مبتنی بر داده، ارتباطات احساسی، تعامل همهکانالی، مدیریت بحران، بازاریابی تأثیرگذار و سازگاری، میتوانند بینشهای ارزشمندی برای بهبود استراتژیهای خود به دست آورند. بنابراین، چه شما یک فرد سیاسی باشید یا فقط به دنبال ارتقای کمپین تبلیغاتی خود هستید، امسال چیزهای زیادی برای یادگیری از مسیر مبارزات انتخاباتی وجود دارد. به هر حال، به قول معروف “همه دنیا یک صحنه است” و در حال حاضر، انتخابات 2024 بهترین تئاتر بازاریابی است.
https://www.nytimes.com/2024/09/17/us/elections/presidential-campaign-advertising-spending.html
https://www.linkedin.com/pulse/what-can-we-learn-marketing-from-us-2024-elections-eleazar-noel-t9jee
آمارهای جدید وبسایت Ad Age حاکی از آن است که میانگین هزینههای تبلیغات در شبکههای…
حال تبلیغات ایران این هفته چگونه است؟ برنامه ؛است» با رویکردی حمایتی به بررسی کمپینهای…
سرویس تشخیص موسیقی محبوب Shazam تاکنون در شناسایی ۱۰۰ میلیارد آهنگ به کاربران خود کمک…
شرکت خودروسازی فورد بهدلیل کاهش فروش خود در اروپا، ۴ هزار نفر از کارمندانش را…
وزارت دادگستری (DOJ) رسماً اعلام کرده که گوگل باید مرورگر کروم را بفروشد تا در…
هزارهها یا نسل Y بخشی از جمعیت متولد دهه 1980 و 1990 هستند که به…