در روزگار جنگ و بحران، ارتباطات برند به یک میدان مین تبدیل میشود؛ هر کلمه، هر تصویر، هر سکوت، چندین معنا به همراه دارد و کوچکترین حرکت میتواند اعتبار یک برند را دستخوش بحران کند. در چنین شرایطی، خطاهای شناختی نهفقط موضوعاتی روانشناختی بلکه عوامل تعیینکنندهای در شکلگیری سنتیمنت عمومی و واکنش مصرفکنندگان هستند.
نقشه خطاهای شناختی در بستر جنگ
خطاهای شناختی، انحرافات سیستماتیک در قضاوت انسان هستند که در وضعیتهای پرتنش، شدت میگیرند. در زمان جنگ، این خطاها بر درک عمومی، رفتارهای رسانهای، و انتظارات مخاطبان تأثیر مستقیمی دارند. مهمترین خطاهایی که تیمهای بازاریابی باید به آن توجه داشته باشند عبارتاند از:
- تعصب تأییدی (Confirmation Bias): افراد تمایل دارند تنها اطلاعاتی را بپذیرند که باورهای پیشینی آنها را تأیید کند. در چنین فضایی، حتی یک موضعگیری بیطرفانه هم ممکن است به عنوان همدستی یا خیانت تعبیر شود.
- خطای درونگروهی (In-group Bias): جنگها هویتهای جمعی را تقویت میکنند. مخاطبان انتظار دارند برندها همسو با «ما» باشند، و نه ساکت یا خنثی.
- خطای دسترسی (Availability Heuristic): اطلاعاتی که بیشتر دیده یا شنیده شدهاند، در ذهن مخاطب وزن بیشتری پیدا میکنند. یک تصویر یا ویدئوی احساسی ممکن است ماهها سرمایهی برند را زیر سوال ببرد.
- سوگیری منفی (Negativity Bias): اخبار منفی سریعتر و گستردهتر منتشر میشوند. در چنین فضاهایی، اشتباهات کوچک برندها بزرگنمایی شده و موفقیتها نادیده گرفته میشوند.
سه مسیر واکنشی برندها در زمان جنگ
برندها در مواجهه با جنگ، معمولاً یکی از سه مسیر زیر را انتخاب میکنند:
۱. سکوت و احتیاط: بسیاری از برندها از موضعگیری رسمی خودداری میکنند تا از واکنش منفی گروههای مختلف در امان بمانند. اما در فضای سیاسیشدهی امروز، سکوت نیز خود نوعی پیام تلقی میشود.
۲. همدلی نمادین: برخی برندها از راهکارهایی مانند تغییر لوگو، پستهای حمایتی یا هشتگهای همدلی استفاده میکنند. با این حال، در صورت نبود اقدام واقعی، این اقدامات اغلب سطحی و نمایشی تلقی میشوند.
۳. همسویی استراتژیک با عمل واقعی: برندهایی که به ارزشهای خود پایبندند، تصمیمهای واقعی میگیرند—تعلیق فعالیت در کشور مهاجم، حمایت مالی از آوارگان، یا اطلاعرسانی مستمر درباره کمکها. این مسیر پرریسکتر است، اما اعتبار واقعی میسازد.
مطالعه موردی: کوکاکولا و جنگ اوکراین
کوکاکولا در ابتدای حمله روسیه به اوکراین، فعالیتهایش را در روسیه ادامه داد. واکنش کاربران فضای مجازی شدید بود و کمپینهایی برای تحریم برند در کشورهای مختلف به راه افتاد. در نهایت، شرکت مجبور به تعلیق فعالیت در روسیه شد.
از منظر خطاهای شناختی، چه اتفاقی افتاد؟
- خطای دسترسی: تصاویر احساسی از جنگ، پیامهای رسمی برند را نادیده گرفتند.
- انتظار اخلاقی: مصرفکنندگان خواهان موضعگیری بودند، نه بیطرفی.
- سوگیری منفی: تعلل در واکنش، خیلی سریعتر و گستردهتر از هر اقدام مثبت برند منتشر شد.
نقش اینفلوئنسرها در تغییر سنتیمنت عمومی
در عصر شبکههای اجتماعی، اینفلوئنسرها از برندها جسورتر و سریعتر هستند. آنها میتوانند موج رسانهای به راه بیندازند یا اعتبار برند را از بین ببرند. برندهای هوشمند به جای تلاش برای کنترل این جریانها، آنها را رصد کرده و از روندهای احساسی و فکری جامعه درس میگیرند.
پنج توصیه کاربردی برای مارکترها در شرایط جنگی
۱. سوگیریهای سازمانی را شناسایی کنید: تصمیمگیریهای داخلی را در برابر تعصبهای رایج بسنجید.
۲. نقشه حساسیت جغرافیایی بسازید: یک پیام یکسان برای همه کشورها کار نمیکند؛ هر بازار نیاز به روایت متفاوت دارد.
۳. هوش احساسی را جایگزین واکنشهای سریع کنید: عجله نکنید، اما بیاحساس هم نباشید. همدلی واقعی، کلیشهزدایی، و شفافیت کلید کارند.
۴. از شعار تا عمل فاصله نگیرید: اگر برندتان ادعای ارزشمحور بودن دارد، حالا وقت تحقق آن است.
۵. رصد لحظهای سنتیمنت بازار: با ابزارهای شنود اجتماعی، بفهمید کدام روایتها غالب شدهاند و چطور باید در آنها مداخله یا همراهی کرد.
برندها زیر ذرهبین حافظه تاریخی
در زمان جنگ، برند بودن فقط به معنای محصول یا تبلیغ نیست؛ بیانیهای اخلاقی است. مصرفکنندگان برندهایی را انتخاب میکنند که ارزشهای مشترکشان را نمایندگی میکنند. کوچکترین خطای شناختی در استراتژی ارتباطی میتواند خسارتبار باشد. اما برندهایی که با آگاهی، همدلی و شفافیت عمل میکنند، نه تنها در اذهان باقی میمانند، بلکه به عنوان بازیگران مثبت تاریخ شناخته خواهند شد.
مخاطبان شما در حال تماشا هستند. و تاریخ هم همینطور.