مارک تواین در زندگینامه خود نوشت: «هیچ چیزی به نام ایده جدید وجود ندارد. غیرممکن است. ما به سادگی بسیاری از ایدههای قدیمی را در یک نوع کالیدوسکوپ ذهنی قرار میدهیم. به آنها ترتیب میدهیم و آنها ترکیبهای جدید و جالبی میسازند. ما به چرخش و ایجاد ترکیبات جدید به طور نامحدود ادامه میدهیم. اما آنها همان شیشههای رنگی قدیمی هستند که در تمام اعصار مورد استفاده قرار گرفتهاند.»
اگرچه که تواین احتمالاً در مورد نگارش و داستانسرایی صحبت میکرد، اما این کلمات در مورد طراحی نیز صدق می کنند. هر طراح در جهان تقریباً با همان ابزارهای اولیه کار میکند: همان طیف رنگها، همان رابطها، همان حروف الفبا، همان شکلها…
البته نحوه کنار هم قرار دادن آنها بسیار متفاوت است. اما صرفنظر از نتیجه نهایی، آیا هیچکدام از آنها واقعا اصیل هستند؟ پاسخ کوتاه و ناقص ما به این سوال این است : نه! و این چیز بدی نیست!
در نظر بگیرید که اگر هر طراح یو.آی یا یو.اِکس سعی در ارائه یک طرح کاملاً اصیل داشته باشد، چه اتفاقی میافتد. تمام الگوهایی که کاربران به آن عادت کردهاند، که وبسایتها را بدون وجود یک راهنما هم قابلاستفاده میکند، از بین میروند. مواردی مانند انتقال به بالا، خطکشیدن زیر لینکها، ایجاد یک ساختار سلسله مراتبی برای محتوا، و بسیاری از عناصر دیگر که توسط کاربران بدیهی تلقی میشوند، ناپدید میشوند. حتی مواردی مانند سازگاری مرورگر نیز غیرممکن خواهد بود. بدون کپیبرداری و ساخت طرحهای جدید بر روی کار سایر طراحان، هیچ وبسایتی وجود نداشت و طراحی هم به عنوان یک ابزار عملی و کاربردی هرگز به وجود نمیآمد. اما تعداد سرقتهای هنری که در آنها نمونه اصلی و طراحی «جدید» بسیار نزدیک بههم هستند کم نیست و این را اصلا نمیتوان ادای احترامی به طرح اصلی بهحساب آورد.
بنابراین مرز بین کپیکردن با این دلیل که این کار منطقی است (چون کاربران/تکنولوژی/و غیره به آن وابسته هستند)، کپیکردن به عنوان ادای احترام به طراحان گذشته و دزدی از طراحان یا هنرمندان دیگر کجاست؟
اینجاست که همهچیز پیچیده میشود.
طراحان از طراحان دیگر کپی میکنند
در نیمه اول قرن بیستم، زمانی که پابلو پیکاسو در فرانسه زندگی میکرد، او و برخی هنرمندان دیگر یک بازی بداهه به نام ‘پلِیینگ دِگاس’ ساختند که در آن از یک هنرمند مشهور به نام دگاس تقلید میکردند. این بازی از این اتهام بر علیه پیکاسو ناشی شد که میگفت پیکاسو خیلی ساده از آثار دگاس کپی کرده است. در حالی که برخی پیکاسو را به دزدیدن آثار دگاس یا حتی تمسخر او متهم کردند، او یک جنبش هنری کامل (کوبیسم) را از الهام خود از آثار دگاس خلق کرد و تحسینکننده بزرگ این آثار بود.
پیکاسو متوجه شد که تحسین زیاد یک هنرمند دیگر میتواند نقطه شروعی عالی برای خلق چیزی کاملا جدید و منحصربهفرد باشد. در حالی که این اثر به خودی خود اصیل نبود، بسط منبع و جهتی کاملاً جدید در دنیای هنری بود.
طراحان بهتر است در این مورد از پیکاسو الگوبرداری کنند. او زمانی را صرف مطالعه منبع خود کرد و واقعاً سعی کرد قبل از استفاده از آن به عنوان اساس کار خود، انگیزه خالق آن را درک کند. او تلاش کرد تا چیزی بینظیر خلق کند که به سختی بتوان منشا آنها را تشخیص داد.
برخلاف اینکه طراحان، پوسترهای فیلم به سبک رترو را برای فیلم ‘سولو’ درنظر گرفتند، به سرعت به سرقتهنری از مجموعهای از جلدهای آلبوم سونی در سال ۲۰۱۵، متهم شدند.
هنگام جستجو برای الهام گرفتن، طراحان باید در نظر داشته باشند که چه چیزی میتوانند به کارهای دیگران اضافه کنند. کجا میتوانند آن را بهتر، ظریفتر، کارآمدتر، یا مفیدتر کنند؟
به اولین طراحیهای وبسایت، از دهه 1990 نگاه کنید. اولین وبسایتها از متن آبی و زیرخطدار برای پیوندها استفاده میکردند، و تا به امروز، این امر به صورت یک قرارداد همچنان دیده و استفاده میشود، همانطور که پیوندها به رنگی متفاوت از متن اصلی تنظیم میشود. غولهای فناوری مانند گوگل هنوز از متن آبی و زیرخطدار برای پیوندها در نتایج جستجو استفاده میکنند (اگرچه رنگ آبی خاص آنها کمی متفاوت است، زیرا آنها سایهای از آبی را پیدا کردند که در بین کاربران بازخورد بهتری داشت و نسبت به نسخه اصلی ارتقا یافت).
هر ترند جدید طراحی از طرحهای قبلی ساخته میشود و اغلب آنها را در طول مسیر بهبود بخشیده و ارتقا میدهد. و زمانی که طراحان متوجه شوند که کاربران به آنها پاسخ بهتری میدهند، این ترندهای ارتقایافته به الگوهای کاربردی رایج تبدیل میشوند.
سرقت هنری از فرهنگهای دیگر
تخصیص فرهنگی به یک موضوع نسبتاً داغ در دنیای طراحی تبدیل شده است، اگرچه بیشتر در مد و مبلمان مطرح میشود تا طراحی وب و گرافیک. البته این بدان معنا نیست که طراحان گرافیک و وب از فرهنگهایی که متعلق به خودشان نیست سرقت نمیکنند. الهام گرفتن از فرهنگهای دیگر همیشه برابر با تملک فرهنگی نیست. به اشتراکگذاری چیزها بین فرهنگها، بخش مهمی از پیشرفت است و به نوآوریهای شگفتانگیزی منجر شده است. نکته کلیدی این است که آن را با دقت و به گونهای انجام دهید به منشأ ایده احترام بگذارد.
با این حال، هر ایده از هر فرهنگی نباید به عنوان یک الهام مستقیم استفاده شود. برای مثال موارد مقدس را در نظر بگیرید. چیزهایی که دارای اهمیت مذهبی یا تشریفاتی خاصی هستند، عموماً نباید کپیبرداری شوند. اما این بدان معنا نیست که نمی توانید از آن موارد برای چیزهایی مانند طرحهای رنگی الهام بگیرید. یکی دیگر از منابع رایج الهام برای طراحان، جنبشهای فرهنگی و سیاسی زیرزمینی است. به طرح هایی فکر کنید که از دوران بیت یا ضدفرهنگ دهه ۱۹۶۰ بیرون آمدند. ریشههای جنبش پلنگ سیاه در اصل از یک ابتکار هنری به نام پروژه ارتباطات سیاه بود که برای دههها بر ابتکارات طراحی تأثیر گذاشت (و هنوز هم دارد).
کار ایموری داگلاس، وزیر فرهنگ حزب پلنگ سیاه را در نظر بگیرید. او از آنچه در دسترس بود بهره گرفت و در روزنامه ‘دِ بلَک پنتر/ پلنگ سیاه’ کار کرد تا زبان بصری جسورانهای ایجاد کند که میتوانست نرخ بالای بیسوادی را در جامعه سیاهپوست دهه 60 و 70 کاهش دهد. آثار او تا حد زیادی به خاطر تم هنری سیاه و سفید پررنگی که شامل رنگهای روشن بود (محدودیتی که او با آن کار میکرد) شناخته میشود، زیرا ماشین چاپی که او از آن استفاده میکرد فقط میتوانست از دو رنگ استفاده کند.
چندین دهه بعد، آثار او هنوز بر طراحی گرافیک مدرن تأثیر میگذارد. گرایشهای فعلی طراحی گاهیاوقات ریشه در جنبشهای طراحی گذشته دارند.
سرقت از فرهنگ پاپ
اندی وارهول احتمالاً یکی از نمادینترین چهرههای هنری قرن بیستم است. سبک او توسط آماتورها و حرفهایهای بیشماری کپی شده است (حتی برنامه های تلفنی خاصی وجود دارند که میتوانند سبک او را تقلید کنند). با این حال، اساس بسیاری از کارهای اندی وارهول به طور موثر از دیگران ربوده شد. او تصاویر، مارکها و سایر مواد معروف را میگرفت و آنها را برای خود طراحی و شخصیسازی میکرد. تصاویر او از قوطیهای سوپ کمپبل به قدری محبوب بود که شرکت اصلی از او برای تبلیغات رایگان تشکر کرد. پرینتهای سبکشدهاش از عکس تبلیغاتی مرلین مونرو از فیلم نیاگارا نیز موفقیت بزرگی بود.
اما در نهایت عکاسی به نام پاتریشیا کالفیلد به دلیل استفاده وارهول از عکسهای او از گلهای هیبیسکوس در مجموعه ‘گلها’ی خود آن هم بدون اجازه شکایت کرد.
با این حال، علیرغم مشکلات قانونی که متحمل شد، آثار هنری او نمادین هستند و هنوز بر هنر و طراحی امروز تأثیر میگذارند.
سرقت هنری از دیگر رسانههای طراحی
طراحی خیلی قبل از وب وجود داشت. بنابراین زمانی که طراحی وب شروع به تبدیل شدن به یک تجارت معتبر کرد، تنها این قضیه منطقی بود که بسیاری از طراحان وب اولیه از طراحی چاپی عبور کرده و بسیاری از ابزارها، استانداردها، الگوها و دانش خود را از صنعت چاپ با خود آوردهاند. از ابتدا، وبسایتها بر اساس بسیاری از اصول طراحی چاپسنتی طراحی میشدند که دلیل خوبی هم دارد: بسیاری از اصول طراحی – تعادل، فضای منفی، تایپوگرافی خوب، سلسله مراتب و غیره – صرفنظر از اینکه رسانه چیست، در این فضا قابل اجرا است. طراحان در رسانههای مختلف از یکدیگر الهام میگیرند. و این میتواند تشخیص اینکه هر طرح از کجا الهام گرفتهشده را سختتر کند.
مسلماً، هر طراحی به دنبال مخفی کردن منبع الهام اصلی خود نیست. الکس ترنوال طراح را در نظر بگیرید: او این واقعیت را پنهان نمیکند که الهامبخش طرح صفحهاصلی او بروشور کارل گرستنر در اوایل دهه 1960 برای میزهای هُولزاپفِل بود. او طرح را از بروشور اصلی برداشت و آن را متناسب با نیازهای خود بازسازی کرد. نتیجه نهایی یک ادای احترام مشخص به نسخه اصلی است، اما به جای اینکه داد بزند یک سرقت هنری است، حس نوستالژی را برمیانگیزد. یک مطالعه موردی در وبسایت ترنوال نیز این تصور را تقویت میکند.
مرزکشی بین سرقت هنری و ادای احترام
همه طراحان سرقت میکنند و هیچ ایده اصیلی وجود ندارد. این به خوبی ثابت شده است. اما چگونه یک طراح از نظر اخلاقی (و شاید مهمتر از آن، قانونی) از ایدههای دیگران استفاده میکند؟ هنگام الهام گرفتن از منابع دیگر، چه فرهنگهای دیگر باشد و چه طراحان دیگر، باید چند نکته را به خاطر بسپارید.
الهامگرفتن از طرحهای دیگران میتواند راهی عالی برای طراحان جدید و مبتدی برای یادگیری این هنر باشد. اما این تلاشهای اولیه بهتر است با ارجاع به قطعات نمونه کارها با ذکر منبع و تمرینهای یادگیری صورت گیرد نه پروژههای طراحی حرفهای برای انتشار عمومی یا مشتریان واقعی.
به یک منبع اکتفا نکنید
کپی کردن از یک طرح واحد و الهام بخش نامیدن آن راهی عالی برای متهمشدن به سرقتهنری است – و احتمالاً برای نقض حقچاپ یا علامتتجاری از شما شکایت خواهد شد. اما الهام از منابع متعدد میتواند شناسایی طرحهای اصلی را بسیار دشوارتر کند. طراحی از منابع متعدد همچنین طراحان را مجبور میکند تا حداقل از خلاقیتی در نحوه ترکیب عناصر استفاده کنند که در نهایت آنها را به طراحان بهتری تبدیل میکند. منابع بسیار زیادی وجود دارد که می توان از آنها به عنوان منشا الهام استفاده کرد. به عنوان مثال، طراحی یک وبسایت ممکن است پالت رنگ خود را از تابلویی در محله طراح، طرح بندی خود را از کاوری که در یک مجله مد نوجوانان دهه 90 منتشر شده است، و تایپوگرافی خود را نیز از برنامه مورد علاقه طراح (در یک صنعت نامرتبط) پیدا کند. در مجموع، فقط باهوشترین و آگاهترین طراحان میتوانند حدس بزنند که فقط یکی از آن عناصر از کجا آمده است.
کارها را بهتر کنید
بهبود و ارتقا طرح یا الگوی طراحی اصلی روش اخلاقی دیگری برای استفاده از طراحیهای شخصی دیگر است.
به عنوان مثال، چند سال پیش خلق طراحیهای جداگانه برای موبایل و دسکتاپ یک امر عادی بود. سپس ایتان مارکوت با پیشنهاد خود برای طراحی واکنشگرا وارد صحنه شد، آن را به عنوان یک اصل در نظر گرفته و برای ایجاد یک ابزار طراحی بسیار قدرتمندتر برای طراحی وب مدرن، که در آن دستگاه ها در اشکال و اندازههای مختلف وجود دارد، به کار برد.
این نیز یک ایده بسیار محبوب است که توسط طراحان فونت اجرا شده است. تعداد زیادی نسخه جدید از حروف کلاسیک وجود دارد که توسط طراحانی ایجاد شده است که به دنبال بهروزرسانی و مدرن کردن فونتهای دلخواه خود هستند. این اغلب شامل اضافه کردن وزنهای جدید، هموارسازی ناهماهنگیها در نسخههای اصلی، و گاهی اوقات انجام اصلاحات اساسی برای مطابقت با موارد استفاده در صفحه و چاپ است.
در حالی که گاهی اوقات آن تایپفیسها از همان نامهای اصلی استفاده میکنند (مانند بهروزرسانیهای فونت گیل سنس)، برخی دیگر با نامهای کاملاً جدید بازنشر میشوند (مانند فونت سَبون، که بهروزرسانی فونت گاراموند است).
هرجا که ممکن است اعتبار بدهید
وقتی اثری با الهام از کار دیگری خلق میکنید، و این الهام قابل تشخیص است، مهم است که در صورت امکان به اثر اصلی اعتبار بدهید.
به عنوان مثال، یک نمونه کار ممکن است شامل ذکر اثر الهام بخش در توضیحات آن قطعه باشد.
نتیجه
هنگام بررسی منبع الهام، مهم است که طراحان این نکته را در نظر بگیرند که آیا سرقتهنری میکنند یا چیزی منحصربهفرد و حداقل تا حدودی اصیل خلق میکنند. آیا طرح نهایی نسبت به طرح اصلی بهتر میشود؟ آیا از چندین منبع الهام میگیرد؟ آیا طرح تمام شده بهترین راهحل ممکن برای مشکل اصلی هست؟
هر طراح از جایی الهام میگیرد. بزرگترین تفاوت بین طراحان خوب و طراحان بزرگ در نحوه ارتقای منابع الهامشان به گونهای است که نتیجه نهایی بیشتر از مجموع اجزای آن باشد.
کامرون چپمن
ترجمه نرگس رضایی
کامرون چپمن، دارای پیشینه طراحی و نویسنده دو کتاب طراحی وب با نامهای ذیل است:
Color for Web Design و The Smashing Idea