برندهای معتبر نمیتوانند بیش از این بر تمایزات خود تکیه کنند، آنها باید ارتباطی صادقانه با مشتریان خود خلق کنند.
با ورود رسانههای اجتماعی و کانالهای دیجیتال نوین، برندینگ دستخوش تغییرات شده است. برای برقراری ارتباط میان برند و مشتریان کماکان اشتباهات بزرگی وجود دارد که هر مدیر هنری باید از آنها اجتناب کند. برای این منظور یک تیم متخصص از مدیران خلاق نظرات خود در مورد آنچه که برندها در هر شرایطی از آنها اجتناب کنند را به اشتراک گذاشتهاند.
۱. ویژگیهای جمعیتشناختی جایگزین ذهنیت
Kirsty Minns از شرکت Future laboratory میگوید: برندهایی را میبینیم که گروههای مردم را بر اساس ویژگیهای جمعیتشناختی طبقهبندی میکنند در حالی که تعداد قابل توجهی از مردم کالاها را براساس ذهنیت خود خریداری میکنند.
۲. افراط در میراث برند
براساس گفته Minns، وابستگی به میراث برند غیر منطقی است و بهتر است راهکارهای مناسبتر و صادقانهتر دنبال شوند. اصیل بودن دلیلی برای نداشتن ایدههای ناب نیست. Steve Bewick مدیر هنری و شریک تجاری شرکت Purple میگوید: از نظر من این گزینه یک اشتباه محسوب نمیشود. اما آن چیز که سریع به ذهنم میرسد انتخاب نام Purple (بنفش) برای شرکتمان بود که باعث شد ۲۵ سال دلیل این انتخاب را به همه توضیح دهیم. به سال ۱۹۹۳ بازگردیم، بلافاصله پس از کالج استودیو برندینگ ما یعنی Purple آغاز به کار کرد. مشتریان اندک ولی زمان زیادی داشتیم، بنابراین زمان زیادی به طراحی هویت برندمان اختصاص دادیم. ایده این بود که به لحاظ بصری به چیزهایی جان میبخشیدیم که بنفش رنگ نبودند. مانند: رنگ مو Blue rinse hair، شرکت Pink elephant، شرکت Greyhounds و برند پوشاک Red Herrings. این ایده را هنوز دوست دارم، اما در گذشته این ایده بسیار پیچیده و غیرعملی بود به همین دلیل در سال ۲۰۱۸ هویت خلاق Purple 2 را آغاز کردیم. با آرزوی موفقیت برای ما.
۳. موانع جهانی
استودیو Sutherland توضیح میدهد که بر خلاف این که در سالهای اخیر برندینگ بسیار وجهه بینالمللی پیدا کرده است، اما همیشه باید به حساسیتهای محلی توجه داشت. داشتن نگاه جهانی و همگانی به معنای داشتن درک کامل از افراد مختلف در سایر کشورها نیست.
ایجاد چندین هویت برند نیز مشکلات خاص خود را دارد.
Rob Berry مدیر هنری Superrb میگوید: یکی از اشتباهاتی که در گذشته انجام دادیم این بود که در فاز مفهومی به یکی از مشتریان لوگوهای زیادی برای انتخاب از سوی وی پیشنهاد دادیم. ارائه چندین هویت بصری نه تنها به زمان زیادی برای طراحی نیاز دارد، بلکه موجب دشوارتر شدن شرایط در هنگام انتخاب و ترکیب المانهای مختلف از سوی مشتری میشود. پس از کسب این تجربه، به طور کلی ما سه گزینه برای انتخاب به عنوان بهترین راهحل به مشتری ارائه میدهیم. این سه گزینه باید از نظر طراحی با هم کاملاً متفاوت باشند تا متوجه شویم مشتری چه چیزی را میپسندد و چه چیزی را دوست ندارد. همچنین لوگوهای پیشنهادی را در رسانههای مختلف مانند کارتهای ویزیت، استندهای تبلیغاتی و … نمایش میدهیم. این اقدام، کار شما را به خوبی نمایش میدهد و مشتریان میتوانند ایدههای شما را عیناً ببینند و تجسم کنند.
۴. برندهای کسلکننده
Sutherland بیان کرده که “در مقایسه با پنج یا ده سال گذشته پروژههای برندینگ بیشتری در حال اجرا است، اما اکثر آنها کسلکننده و غیرالهامبخش هستند و وقتی که مسابقات طراحی را داوری میکنم از ورود برخی از پروژهها به این مسابقات تعجب میکنم.” Troy Wadee همبنیانگذار شرکت Brown & Co میگوید: در برخی از موقعیتهای خاص، به اندازه کافی با مشتریان برای تولید و خلق کارهای شجاعانه مبارزه نکردهام. این امر باعث شد که به دو نتیجه برسم. اول، تحقیقات مصرفکننده در طراحی مملو از مشکلات است. بنابر تجربه من، بیشتر این مشکلات غالباً در این ارتباط است که مصرفکنندگان توانایی دیدن آن چه که شما هدفگذاری کرده اید تا با برند خود به آن برسید را حتی زمانی که به آنها توضیح میدهید را ندارند چون آنها طراح نیستند. دوم، رهبر بودن (که هر برندی در آرزوی آن است) به معنای این است که در جاهایی حضور بیابید که قبلاً توسط کسی کشف نشده است و پاسداشتن چیزهایی است که شما را منحصر به فرد کردهاند. متمایز بودن به شیوهای اصولی و هدفمند برای موفقیت بلندمدت برند ضروری است و این نیازمند داشتن یک باور استوار و ثابت برای انجام کارها در راستای موفقیت برند است.
۵. روانشناسی فریبانه
Sutherland میگوید: یکی از مشکلات در ارتباط با برندینگ این است که مردم در مورد آن به اشتباه صحبت میکنند. مثلاً میگویند فلان چیز را به رنگ زرد درآوردیم چون این کار حس مثبتی را القا میکند. در صورتی که این درست نیست، بلکه این ماهیت رنگ زرد است.
ترجمه از سایت creativebloq
مترجم: مجتبی قاسمی